نه عشق دارم تو زندگیم
نه ارامش
از خودم حالم بهم میخوره.دیروز تاحالا بخاطر غذا نخوردن دخترم انقدر عصبی شدم ده بار دعواش کردم
عذاب وجدان داره خفه م میکنه
از وقتی دنیا اومد والا یه روز خوش ندیدم.همش درگیر وزن و خواب و خورد و خوراک و مریضیاش بودم
الان از صبه شیر نخورده.خواب بود.شیشه رو گذاشتم دهنش سرشو برگردوند و نخورد.منم داد زدم بیدار شد
بخدا خسته میشم وقتی اینهمه زحمت میکشم و هیچ نتیجه ای نداره
نه تفریح دارم.نه کسی دورو برمه.نه با بچه جایی میتونم بدم
دارم دق میکنم دیگه
فقط دلداریم بدین اگه خواستین
ممنون