من که بچه ندارم ولی خواهرم کوچیک بود دهن لقی بودا . یه بار جلو داییم گفت دایی مامانم میگه تو چیزی حالیت نیست 😀😀 یه بارم بابام با مامانم دعواش شد سر همین خواهرم که صبحا اذیت میکرد برای مدرسه رفتن . خانوم اون روز دیرش شده بود .رفته تو مدرسه معلم بهش گفته بود چرا دیر اومدی گفته بود بابام با مامانم دعواش شد منو دیر اورد 😀😜
بچم هنو کوچیکه نه.کلی خودم مامان سختگیری داشتم.از اوناییکه میخوری زمین بجای اینکه بلندت کنن هی دعوتت میکنن😅کلاس اول بودم افتادم زمین چونم خون می ریخت ازشا،گریه میکردم میفتم مامانم بفهمه منو میزنه😂😂ظهر که مامانم از سرکار برگشت اومد گف من کی تورو زدم خل و چل که رفتی آبرورو تو مدرسه بردی
یه سوتی دیگم این بود که ما یه مسافرت رفتیم خونه یکی از فامیلا.بچه هاشون شپش داشتن مام گرفته بودیم.درمان شد.چند وقت بعد خواهرم دوستای هم اتاق خوابگاهشونو دعوت کرد آورد خونمون.منم مثلا خواستم یه حرفی زده باشم.گفتم آجی فهمیدی از فلان جا که اومدیم شپش گرفته بودیم؟اصن آبجیم هی جلو دوستاش رنگ به رنگ شد بدبخت
یه بار خونه یکی مهمون بودیم دوتا بچه دعوا کردن باهم،بعد جداشون کردیم،یکی شون که کتک خورده بود گف من دشویی دارم باباش بردش دشویی،بعد که برگشتن،یکم دیگه اونی که از دشویی برگشته بود حمله ور شد به اون یکی😄😄باباش گف عهه چرا اینجوری میکنی پسرم،دعوا نکنین دیگه زشته
بچه هه برگش گف پس الان خودت نبودی تو دشویی گفتی چرا وقتی کتکت میزد نگاش میکردی مگه دست نداشتی بزنیش،این بار خواست بزنتت محکم بزنش
باباش ایییینقدددد سرخ شدددد😂😂😂😄
هی توجیه میکرد ولی ما میخندیدیم😂😂😂
چندروز پیش دخترم به مادرشوهرم گفت مامان میگه مادر خیلی خره .یا پشت تلفن الکی به باباش میگه توکه نیستی یه آقاهه میاد خونمون واقعا نمیدونم چرا انقدر تخیلاتش قویه الان تو ۴ ساله خداروشکر شوهرم به حرفاش اهمیت نمیده
یه بار بچه ی یکی از فامیلامون شب چله نشسته بود،دستمال کاغذیارو هی درمیاورد میذاش تو جیبش..
بابا بزرگش بلند از اون ور خونه گف چراااااا اونجوووووری میکنی؟دستمالا رو از جیبت دربیار زشته
پسره برگش گف چه زشتی؟😐حالا من میذارم تو جیبم مامان که میذاره تو شرتش😂😂😂
مامانش تا آخر شب حالش بد بود😂
