2703
2553
عنوان

خیلی از دست مامانم ناراحتم همه اش میگه هیشکی نمیگرتت

| مشاهده متن کامل بحث + 2285 بازدید | 131 پست

اصلاحرفشوگوش نده مامان منم انقداذیتم کرد که هیچوقت نمیبخشمش همش دادمیزدمیگفت تو دیگ میترشی کسی تورونمیگره وی عالمه فحش میداد😔😫

که من بخاطر این حرفاوکاراش ازدواج کردم و الان مشکل دارم توزندگیم😭😭😭

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2456
خب مگه گفتم مادر نیست عحبا


چرا میگه 

مثلا میگه فلان کارو نکن زشته و اینا ؟اگر ایناست که نصحیتت نکنه نمیشه باید دختر و پسر رو آموزش داد..ولی خب شاید دقیقا بلد نیست چطور بیانش کنه

پسر گلم خوش اومدی👪برای سلامتی محمد حسینم  یه صلوات مهمونم کنید

سنی نداری که

من نمیدونم ای خونواده ها چرا خوشبختیو موفقیتو پیشرفتو همه چیو تو شوعر میبینن حالا مثلا خودشون شوعر کردن چی شدن فقط تو چش فامیل شوعر کردن که بگن عاره من نترشیدم

تا از قدیمیا دل نکنی جدیدا به سراغت نمیان
2714
پنبه بذار گوشت نمیشه که بهش بی احترامی کنی صبر داشته باش همه چی درست میشه دختر خوب

آفرین. مادر که در و همسایه و دوست و رفیق نیست هرچی گفت بزنیم بپوکونیمش.

 مادر دریاست

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
اصلاحرفشوگوش نده مامان منم انقداذیتم کرد که هیچوقت نمیبخشمش همش دادمیزدمیگفت تو دیگ میترشی کسی تورون ...

😭😭😭😭 منم خیلی ناراحتم ولی خداروشکر خواستگار ندارم وگرنه ردم کرده بودن رفته بودااا

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز