مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد...
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گريه اين گريه اگر بگذارد
به خدا گريه اين گريه اگر بگذارد
گريه اين گريه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج ازل كافي نيست
با تو از اوج غزل خواهم گفت
مينويسم،همه ي هق هق تنهايي را
تا تو از هيچ، به آرامش دريا برسي
تا تو از همهمه همراه سكوتم باشي
به حريم خلوت عشق، تو تنها برسي
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد...
مينويسم همه ي با تو نبودن هارا
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببري
تا تو تكيه گاه امن خستگي ها باشي
تا مرا باز به ديدار خودِ من ببري
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد
تو اینجا نیستی و از چشمان من
هر روز
ابر و غبار حادثه
می بارد
اگر آمدی
چتر گیسوانت یادت نرود