پسره عشق زمان دانشجوییش میگه آره تو چرا ازدواج کردی من عاشقت بودم دختره هم میگه تو ک رفتی
میگه نه من رفتم ک کار کنم زندگی درست کنم خونه ماشین داشته باشم دستم ب دهنم برسه بعد بیام ازدواج کنیم ولی تو از بس هول بودی سریع ازدواج کردی
خلاصه اینا باهم بعضی شبا چت میکردن تازه شوهر سارا غیرتی هم بوده گوشیشو چک میکرده اینم پسررو هاید میکرده یا بلاک میکرده خودش بعدا پی ام میداده بهش
یا مثلا گوشیشو میبرده تو حموم یا دشویی خلاصه داستان داشتن
میگف هیچ کار اشتباهی نکردم حتی ی عکس سرلختم نذاشتم
و این عذابش میداده ک شوهرش واقعا خوب و مهربون بوده حتی دیده سارا یکم سرد شده گل واسش میخریده لباس میگرفته حتی سارا عاشق این گربه پرشینا بوده ولی چون با مادر شوهرش تو ی ساختمون بودن شوهزش اجازه نمیداده ک بخره