سلام بخدا پوسیدم تعریف کنید تا دلمون هوای مدرسه کنه
ما ۵ تا دوست بودیم تو هنرستان دائم با هم بودیم بعد وقتی یکی یکچیزی میخورد دوسام از کنارش ویژ میدویدن از دستش میکشیدن میخوردن
کلا نفری ۱ خط کش بزرگ داشتیم هر کس تو راه مدرسه متلک میگف یکی میزدیم تو سرش
دبیرستان معلم ک بلندم میکرد برا درس دوستای عقبی صندلی از زیر پام میکشیدن
من بدترین کارو بامعلم جغرافیا کردم
بهترين خاطره فقط وقتي كه مسئول آيخوري بودم 😐
كارتم داشتم به مقنعه م
وایی من دبیرستان بودم بعد معلم منو یکی از دوستام ک خیلی صمیمی بودیمو انداخت بیرون کلاس درم باز گذاشت ک مارو مٺلا ب پات چشمت روز بد نبینه دوست خنگ من بطری اب دستش بود پرت کرد سمت من منم اومدم پرت کنم سمتش صاف رفت توکلاس خورد ب پای معلمون 😂😂😂
مدیر دوستامو گشت برا لوازم ارایشی اونا دادن دس من
منم گذاشتم تو ش و رتم وخخخخخ
ما یه زمین خالی روبرو مدرسمون بود من داخلش لوازم ارایشیم میزاستم برگشتن ارایش میکردم
با سر رفتم تو بغل معلممون
مرد بود با دو متر قد😐
یکبار صندلی از زیرپام کشیدن معلم ... بجای دوستام منو انداخت بیرون میگف خودت هماهنگ کردی که بکشن
اقا منم برا اینکه آتیشش بزنم تا دم در رفتم برگشتم گفتم ساندویجمم میبرم برداشتمو رفتم تو حیاط خوردم بعدشم والیبال بازی کردم با زنگ ورزشیا
معلمم از تو شیشه دیدم زورش گرف فرستاد دنبالم
گف فرستادم تنبیه بشی رفتی کیف میکنی؟
ازم گرفتش فرستادم دفتر کل کیف و لباسهای منو دنبال سیگار میگشتن اخرسرم کتک خوردم اومدم بیرون کینه کردم گذاشتم یه چندوقتی بگذره باهاش کلاس داشتیم اومد و سلام و برپا برجا کرد نشست روصندلیش یدفعه چشماش قرمز شد بعععععله سنجاقی که روصندلیش گذاشته بودم رفته بود تو ماتحتش
دوستم خسته بود زنگ تفریح خوابید بهد زنگ کلاس شد معلم امد صداش زد
دوستم فکر کرد منم گف کثااااافت بزار بخوابم
اقا تا چشمش باز کرد دید معلمه به ...خوردن افتاد
