من موقع عقد ارشد بودم شهریور
مهر دکتری ثبت نام کردم
از بهمنم میرم برای تدریس دانشگاه آزاد
حالا جالبیش اینه انقدر سعی کردم که خاکیطور رفتار کنم ک احساس کمبود نکنن حالا اونا برای من کلاس میان!
اصلا هم دلم نمیاد چیزی بهشون بگم،با خودم میگم گناه دارن
مثلا خواهرش قلاب بافی یاد میده،من نمیدونم کی اخه میره قلاب بافی یاد بگیره؟ مدام میگه هنرجوهام! هنرجوهام ب پام بلند شدن و همه میشناسن منو همه هنرجوم بودن و من فقط بهت زده نگاهش میکنم!!!
من تهرانم خانواده همسرم شهر دیگه
بقران خواهرش ب من پیام میداد شیربها نگیرررررر مگه تو تهرانی اصیل نیستی؟؟؟؟؟ تهرانیای اصیل شیربها نمیگیرن!!!
یعنی نقطه ضعفشون اینه ک من درس میخونم و تهران ب دنیا اومدم!
وای وای یادم ننداز حرفای احمقانشون رو!
از خواستگاری برگشتنی تو ماشین حساب میکردن اگه من طلاق بگیرم چنتا سکه قانونا میتونم بگیرم؟! خواهرش میگفت قانونی ۱۱۰تا مادرش حرص میخورد نه خواهرش وکیله کلش رو میگیره!
بعد جریانی ک تو عقد پیش اومد و اینهمه کینه ک ازشون داشتم منم قطع رابطه کردم و بعد گذشت دو ماه اصلا پام رو خونشون نذاشتم و آرامش دارم!