یه بار نمازم عقب مونده بود منم خوابم میومد آخرش خوابو انتخاب کردم پنج دیقه نبود که خوابیده بودم دیدم مادربزرگم توخونمون نماز میخونه سراسیمه پاشدم و زود نمازموخوندم منم دیشب با شوهرم دعوای بدی داشتیم شب خوابیدم مادربزرگم اومد تو خوابم گفت اشکال نداره تو کوتاه بیا نصیحتم میکرد یه صلوات واسه شادی روحش بنویسید