خسته شدم پس چرا ما استراحت نداریم از صبح بلند میشی بچه رو آماده می کنی می فرستی مدرسه تا ظهر کارای خونه ظهر از مدرسه میان سلام مامان ناهار چی داریم انگار فقط مامان و شام و ناهار می بینن تا شب هم یکسره ی چی می خوان مامان مامان ما...
بشور بساب لباس اتو کن مهمون داری کن خرید برو بچه رو ببر دکتر داروهاشو سروقت بده و خیلی کارای دیگه
مهمونی میرم کار جلوتر از من اونجاست خونه ی مادر میری تا لحظه ای که بر می گردی باید کار کنی عید امسال مامانم هر چی پا گشا و مهمونی داشت انداخت تو عید که من باشم گفتم حالا یکیشو من نباشم اشکالی نداره خودم خودمو تحویل گرفتم خواهرم گفت تو نباشی کی کمک کنه خسته شدم
می خوام یکی برام دو روز مرخصی رد کنه برم جایی که فقط خودم باشم جایی که دیگه کسی فقط برای کار منو نخواد ی نفسی تازه کنم و دوباره برگردم برای تلاشی دوباره