خندم گرفت یاد پسرم افتادم اونم اینجوری بود چقدر منو عذاب داد سر شیر خوردن آخرش سینه ی خودمو بهش دادم ولی اون موقع من خیلی گریه کردم
فقط شیر خودتو بده نگرفت نده بعدش از گشنگی مجبور میشه بگیره
خوب بیشتر شیشه رو میگیره
بهش بگو می می شو بدم؟
شیشه شو بدم؟
اونم میگه هممممشو بده🙄😁😁😁😁
هردوروبده منم ازهردوتا میدادم بعدم تندتندوقتی خابه شیرتوبدوش بهش بده
مادر هستیا ناسلامتی !!به همین زودی خسته شدی؟!
حالا دردسر و زحمتش شروع نشده هنوز
اینطوری نگو خواهر.. ی چیزی میخای از خدا کامل بخواه.. دعا وقت وساعت داره
بابام ی پسرخاله داشت خیلی ناخلف بود، تو جوونی هم تصادف کرد مرد... خاله تو مراسم میگفت بعد چهارتا دختر همش میگفتم خدایا ی پسر بده ،حتی شده گند بزنه به زندگی آبروی ما ولی پسر باشه هر وقت خاستی هم بگیر... خدا بهش گفت چشم انگار😑😑😑😑😑😑😑😑
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
