امشب دوتا خواهرم خونه ما بودن یکیشون چهارسالشه یکیشونم ۱۹من یه دختر چهار ماهه دارم بعد شب ساعت دوازده و نیم بود به شوهرم گفتم تلویزیونو خاموش کن بخوابیم سرم درد میکنه اینقد خوابم میاد الان بچه خوابه بزار منم بخوابم گوش نکرد چن دفعه تکرار کردم ساعت یک شد داشت فوتبال میدید منم رفتم سیمو کشیدم پاشد جلو دوتا خواهرم اینقد منو زد که نگوو خواهرکوچیه کم از شدت ترس داشت میمرد اینقد منو زد که همه چی جلو سرم داشت می چرخید منم یه قاپ نوشابه جلو دستم بود پر از آب بود به سمتش پرت کردم به گهواره بچه خورد بازم پاشد اینقد دیگه منو زد تازه میگه وقتی صصبح شد دیگه نبینمت دیگه زن من نیستی منم به خاطر دخترم نرفتم تازه صبح رفته به بابام گفته دخترت دیوانه است یاخودشو یامنو میکشه من میخوام طلاقش بدم نمی خوامش بابام گفت الان میام دنبالت منم اینقدر التماسش کردم که نیا نمی تونم دوری دخترمو تحمل کنم و ایینا اونم گفت پس من دیگه کاری باهات ندارم خودت حالا نمی دونم چیکار کنم سرم درد میکنه اینقد گریه کردم .حالا شما میگید چکار کنم ....ببخشید طولانی شد
تاکه بودیم نبودیم کسی کشت مارو غم بی همنفسی تا که رفتیم همه یار شدند خفتیم همه بیدارشدند قدرآیینه رو بدانید که هست نه درآن وقت افتادو شکست😘😘
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.