دیروز مراسم ختم عمه شوهرم بود خودشون رفتن بما نگفتن امروز از صبح هی زنگ میزنه قطعا میخواد ببینه ما میریم یا نه
منم چون دیروز بهمون نگفت و بعد اینکه رفتن و اومدن زنگ زده که اره بهت زنگ زدم در دسترس نبودی به موبایلت زدم
در حالیکه دروغ میگفت مطمئنم
حالا امروز به قول شوهرم اون یکی جاریم باهاش نمیاد زنگ زده با من بره
از صبح ۳ بار زنگ زد منم جوابشو ندادم
مراسم عمه شوهرمم نمیرم امروز گفتم شوهرم خودش بره
من یه روز دیگه میرم
نه جواب نده
جواب بده حتما ولی باش نرو
جواب نده ولی خودت برو
افرین مگه زاپاسی جواب نده بگو در دسترس نبودم
جات بودم جواب میدادم میگفتم معلوم نیست برپ یا نه هنوز تصمیم نگرفتم
اگ نمیخای بری جواب نده
باهاشونم هماهنگ نمیکنم خودم میرم
خیلی ناراحت شدم انگار من نمیفهمم بعد اینکه رفته و برگشته زنگ زده که اره مراسمو رفتیم دیدیم نیستی نگرانت شدیم
جواب نده
جواب بده چرا جواب ندی
بگو ما خودمون میریم راحت ترم
خب جواب بده بگو نمیرم
زنگ نداشته كلا جون عمه شوهرت بوده درجه بك شوهرت خودتون ميتونستين برين نياز نبود با كسي بري جواب بدي نديم خودت ببين صلاح چيه
جواب بده بگو کار دارم بعدا خودم میرم تو برو، که دلتم یکم خنک بشه
به شوهرم گفتم امروز که موقعیتش رو ندارم ولی چون چند تا مراسم میگیرن روزهای دیگه رو میرم بدون هماهنگی باهاشون که فکر نکنه وابسته به اینهام
