بابام پشت هم پیام میداد گفت حرمتا شکسته شد( خودش پیام میداد خودشم معترض بود) بهتره زنگ بزنم به پدرت ( پدرشوهرم)
شوهرمم گفت اره منم موافقم از دعوا و یحث خسته شدم فقط لطفا اینکه چند روز پیش من تو اتاق بودم به دخترتون میگفتین بابام کلاهبرداره هم به بابام بگین( شوهرم تواتاق بود بابام یواشکی میگفت پدر شوهرت انقدر باهات مهربونه ممکنه سرتو شیره بماله) شوهرم به روی خودش نیاورد تا اینکه بابام زیاده روی کرد اینو بهش گفت