به سردی مثل پینوکیو
مادرشوهرمن وقتي ميرم خونش منو ميبينه حالش بد ميشه قيافش پكر ميشه كاش ميشد به شوهرم ميگفت از زنت خوشم نمياد نيارش هم من راحت ميشدم هم اون
يكي از همسايه هاي ما مادرشوهرش به پسرش گفته بود زنتو نيار ازشم خوشم نمياد اونم ب زنش گفت و زنه نميره با خيال راحت خوشا به سعادتشان
صبح ها خانم پدر شوهرم رو صندلی ریاستش مینشست کنار شوهرش که دراز کشیده با هم حرف میزدن
من که در اتاق رو باز میکردم سلام میدادم پدر شوهرم لال میشد خودشو میزد ب خواب بعد ضاااااایع چشماشو باز میکرد زیر چشمی منو نگاه میکرد
واقعا هنوزم نمی‌فهمم چرا خب
فک کنم میمرد جواب سلام منو بده
چقدشماها ریز بین وحساسین بیخیال بابا کم حرص بخورین..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
