شوهرم خواب بود ولی خودم داشتم تی وی نگاه میکردم اول چنتا ضربه کوچیک زد به در ما طبقه هم کف هستیم حیاطمون کوچیکه بعد از درب حیاط رفت بالا همون موقع چراغ خونه همسای روشن شد پرید پایین تو کوچه یه ماشین تو کوچه زیر پنجره پارک بود پا گذاشت رو ماشین صورتشو چسبوند به پنجره گوش وایساد ببینه کسی هست یانه منم از ترس داشتم سگ لرزه میزدم چون یه ماه قبلش با خواهر و زنش اومده بودن خونمون شناختمش شوهرمو بیدار کردم چون همسایه بیدار بود وتی وی هم صدا کرد در رفت بعد چند وقت بخاطر آدم ربایی افتاد زندان