دو سال و چهاز ماه ازدواج کردم...یکسال بعد از ازدواجم فهمیدم شوهرم اعتیاد پیدا کرده... هرویین...هشت ماه اعتیاد به هرویین داشت....بد بختی زیاد کشیدم....خانوادش بدترین ها رو سرم آورد ن تو این دو سال....مدام دخالت تو زندگیم که الانم دخالت می کنن ...وقای دست شوهرم رو شد زل زدن تو چشمم که ما نمی دونستیم...الانم خودشونو زدن به اون راه که پدر مادرش اصلا نمی دونستن...خلاصه چهار ماه ترک کرده...از لحاظ مالی و تحصیل و شغل جایگاه تقریبا عالی داره و از قبلم داشت ولی الان چهار ماهه خیلی بهتر و قوی تر شده...شاداب تر و سر زنده ...اما من...شدم زنی که تو بیست و هشت سالگی مدام استرس داره ...غمگینه....مدام مریض ....واقعا حس می کنم شوهرم و از خاک بلند کردم خودم به خاک نشستم....خدا کمکم کنه...لطفا دعام کنید