دو سه روز پیش دری به تخته خورده و عموم و زنش و پسرش رفتن شمال ویلای عمه ام
جلوی عمه ام اینا عموم یه چیزی ازش پرسیده و زنش جلوی اونا شروع کرده به فحش و داد و فریاد و فحشای ناموسی دادن
بیچاره عموم هم هی زده به خنده و شوخی که سفر بقیه خراب نشه ولی زنش ول کن نبوده و کل سفر باهاش قهر کرده و حرف نزده
عزیزم همونطور ک رفتار بچه هاشو ناشی از بدی زن عموت می دونی. رفتار زن عموت هم ناشی از ده پونزده سال رفتار بد عموت باهاشه. تازه خیلیم صبوری کرده. من بودم می بریدم، این همه سال زتشو اذیت کنه حالا توقع داره فرشته مهربون باشه. فاتحه جوونیشو خونده
چقدر یک طرفه داری تعریف میکنی!!!!!!ده دوازده سال با اعتیاد شوهر ساختن مگه کم چیزیه!؟😐😐😐😐
با این چیزایی که میگی احتمالا زن عموت شیشه ای شده😁
آره منم همیشه این موضوع رو قبول دارم ولی عموم جبران همه اون بدرفتاری ها رو تو این پانزده سال کرد و خیلی رفتارش خوب شد اما این آدم حتی دلش به بچه هاش هم نمیسوزه
تو خونشون همیشه جنگ و دعواست
عموم میگه تو خونمون حکومت نظامی درست کرده
ساعت ده به بعد کسی حق نداره تلویزیون روسن کنه و حرف بزنه و هر کی تو اتاق خودش میره و پرم میبنده و منم تو حال عین یتیما بتید تنها بشینم
جاریه منم خیلی نمک نشناسه.....
من تازه عروسی کرده بودم رفتم پیش مادرشوهرم زندگی کردم.جاریمم واحد کناریم بود.ازفردای اسباب کشی دختر 3سالش هر رووووووز میومد خونمون روزی 2-3ساعت.منم اصصصصصلا حوصلشو نداشتم و عذاب میکشیدم اما هیییچچچچچی نمیگفتم که کدورت پیش نیاد.3سال اینطوری گذشت و این هر365روز سالا میومد خونمون.روزی نبود که نیاد.الان که من یه پسر دوساله دارم و دوست داره بره خونشون جاریم راهش نمیده.پسرمنم گریهههههه دوست داره بره.منم سر همین موضوع باهاش قهر کردم.خیییلی ناراحت شدم.بیشتر بخاطر اینکه 3سال هیچی نگفتم به بچش و این به راحتی بچه ی منو راه نمیده و به گریه میندازه.
من دوساله عقدم دارم قرص اعصاب میخورم از دست شوهرم وای به حال زنعموت که ۱۵سال با یه فرد معتاد ساخته و خودت مبگی کلی اذیت شده
از هزارتا بدبختی و تحقیر و رنجی که زن عموت کشیده تو یکیشو میدونی!!!!!
کمترین اسیبی ک زن عموت دیده ۱۲سال با اضطرابه اینده ای نامعلوم با یک معتاد سر کردنه....
اسی این چیزایی ک.میگی ی جای کار میلنگه
شما از هنه زندگیشون خبر نداری شما از خلوتشون اتاق خوابشون مراوداتشون خبر نداری
میگه از غذا اصلا تو خونمون خبری نیست و هر کس یه جوری خودشو سیر میکنه
عموم از پدربزرگم یه آپارتمان بهش رسید که دو طبقه بود و دو تا عموهام توش میشستن اما به خاطر اخلاق بد همین خانوم نتونستن اونجا بشینن و جاریا انقدر زدن سر و کله هم که دو تاسونم تز اونجا بلند شدن و مستاجر شدن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
