رفته بودم خونه مادر شوهر یه بچه کوچیک هم با خودم برده بودم اونجا اسباب بازی و اینا بود بچه دارن بعد نامزدم اسباب بازی ها رو داد بچه که با خودم بود دیدم مادر شوهر هی میکششون عقب و میزیاره زیر پاش قایم میکنه تا میرفتم اتاق دیگه جمع میکرد میذاشت جای دیگه تو کمد، من خیلی ناراحت شدم اما چیزی نگفتم واقعا ناراحت شدم اسباب بازی پلاستیکی و دست بچه بود مگه اومدم غارت جواب ندادم اما تو دلم موند.