2733
2734
عنوان

تسنیمم.عروسی خواهر شوهرم برگزارشد😁😀😍بیاین بگم چیکار کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 181815 بازدید | 677 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

خواهرشوهرم همه عکساشو تو باغ گرفته بود، بهترین عکاسو فیلمبردار، بعد زمانی که رفتیم تو خونش بهم جلو همه گفت برو یخچالو ببین چیکار کردیم برا خودت تزئین کردن یاد بگیر، درحالیکه همین خانوم موقع خواستگاریش با سینی پلاستیکی به شوهرش چای تعارف کرد، میوه های خواستگاریش همه پلاسیده بودن، شیرینی زنجبیلی خشک و کیک یزدی رو کنار هم چیده بود به عنوان شیرینی...افتضاح بود...من بهش آداب معاشرت یاد دادم، من و خانوادم خیییلی چیزارو بهش یاددادیم، اما دیشب هم زهرشو ریخت... راستی من آتلیه نوبت گرفتم و با شوهرم رفتیم چندتا عکس خوشگل گرفتیم، اما آخر مراسم شوهرم جلوی مهمونا خوردم کرد، دلیلشم برا این بود که از آبجیش خوشگلتر شده بودم و از حرص داشت میترکید،

نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩
بعد رفتم لباسمو بپوشم که شینیون رو شروع کنه، درضمن نی نی سایتیا همه بهم گفته بودن ساری هندی نپوش، تو ...

چ خوب خب؟متفاوت شده بودی

پدر،بی تکرارم!جاودانه بمان برایم😍😘
2728

میگفت بد نیست آرایشت...لباستم خوبه...اما وقتی تو آتلیه همه میگفتن چه زیبا شدی داشت میمرد از حرص...چشماش عییین دوتا کاسه خون شده بود اما نمیدونست چیکار کنه که اذیتم کنه، تا اینکه آخر مراسم دیدم داره گلای طبیعی رو سفره رو جمع میکنه، منم برا خوبی گفتم اون گلا رو شما نباید جمع کنین، منطورم این بود که این کار کارگراست ک نباید شان خودشو بیاره پایین، یهو جلو مادرشوهر،خواهرشوهرا، پدرشوهرشوهر آبجیش و جاریامو برادرشوهرم به سمتم حمله کرد و داد زد که اینا مال عروس داماده باید بره خونشون، به تو چه ربطی داره، همه داشتن نگاه میکردن، منم با بغضی که تو گلوم بود گفتم شما حق ندارین شخصیت منو خورد کنین، هرچند که این رفتارا شخصیت خانوادگی خود آدما کم میکنه...آبروم رفت...لحنش بسیاااار زشت بود، ب

نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩

بعدشم که رسیدیم خونمون بهش گفتم لباسام خوشگله؟! خوشگل شدم، درجواب گفت استون داری؟! گفتم برای چی؟ گفت برا آبجیم میخوام، گفتم اون که ناخوناش مصنوعیه...گفت نه میخوام ببرم، گفتم ندارم(یعنی داشتم ولی نمیخواستم بدم) سریع رفت براش استون گرفت و برد و هیییچ توجهی بهم نکرد، اونهمه آدم دورو بر خواهرش بودن اما انگار شوهر من باید خوشو پیش مرگ خانوادش بکنه...اما در مجموع ازین که واقعا عالی شده بودم و آتلیه هم رفتیم خیییییلی خییییلی خوشحالم😊😍☺ دست همتون درد نکنه😘😘😘 تو ذوقم نزنین،با جزئیات تعریف کردم چون نی نی سایتیا گفتن بعد از مراسم بیا تعریف کن🤗🤩

نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩
2738

یه عکسی هم میذارم و سریع برمیدارم...هر کس میبینه لایک کنه...ولی به سرعت برمیدارم از قیافمم نمیذارم

نسیم را گفتم،اگر حقیقت خورشید را حجابی هست، همیشه در پسِ هر ابر، آفتابی هست، همیشه پشت دیوار های بلندِ نومیدی،امید هستو افق های بی کران روشن🤩
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730