خیلی امروز دلتنگم خیلی بعد از مدتی سکوت و رنج و انجام دادن کارهایی که باید و ساختن با بقیه و یه جور خفقان و به تعویق انداختن گریه و درددل برای اینکه بتونم سپری کنم این مدت و خودم پی کارهام و بگیرم و حرف بدون درک کمتری هم بشنوم الان تنها شدم و وااای چه دلتنگی رو درونم دیدم کلی گریه کردم و دارم سبک میشم
داغ سنگینه مخصوصا که در حسش و مسائلش غریب و تنها باشی