2726

ی صحنه عاشقانه ای ک هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه اینه ک بچا بودم حتی مدرسه هم نمیرفتم عید بود بابام اومد پیشونی مامانمو جلو همه بوسید خیلی عاشقانه بود هنوزم این تصویر از ذهنم پاک نشده😍😍

😆
🤩🤩🤩🤩ولی اخرشو نفهمیدم😐گلاب به روتون بالا اورد؟؟😅

نه بيچاره گلو درد شديد داشت به جاي سوپ بهش قرمه چرب ميداد 

اينم فرداش اصلا صداش درنميومد 

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

داداشم چهار سال ازم کوچیکتره راهنمایی بود سر یچیزی از بابام دلخور بودم گریه میکردم برا داداشم میگفتم یهو رف پشتم در اومد جلو بابام ازم طرفداری کرد درصورتی ک هیچ وقت حرف نمیزد جلو بابام😍

آقای قاضی#دلمون شده انبار حرف هایی که به موقع نزدیم🙃
2728
من قشنگترین حرکت عاشقانه ای که دیدم از پدربزرگم بود که مادربزرگم یکساله حالش خوب نیست و رو تخت گوشه ...

عزیزمممممم😻😻😻😻😻😻

چ خوبه بابا بزرگت💙💙

خدایا از این ممدا بده

خواهرم با همسرش که یه شهر دیگه اس بحثشون شده بود پروفایلشو غمگین نوشته بود، داداشم محل کارش از ما دوره، از چیزی هم خبر نداشت فقط وقتی دیده بود پروفایلشو،واسش  پیام داده بود اماده باش بیام دنبالت  ببرم بیرون بچرخونمت، اومد دنبالش بردش بیرون.

به همه آرزوهام قول رسیدن دادم.

من نامزدیم بهم خورده بود داشتم وسایلای پسره رو جمع میکردم که بابام بره بهش پس بده،،،داشتم طلاهایی که بهم داده بود و جمع میکردم و همینجور گریه میکردم،،،یهو خواهرام اومدن انگشتراشونو از دستشون دراوردن دادن به من ،،،،

یه بارم پریود بودم خیلی درد داشتم با داداشم بودم رو پله ها،،،اینقدر درم شدید بود که نمیتونستم از رو پله ها برم بالا نشستم رو یکی از پله ها گریه کردم داداشم بغلم کرد برد بالا

تو روز عروسیمون وقتی داشتیم من و شوهرم میرقصیدیم یهو نمیدونم چی شد اومد پیشونیمو بوسید اون لحظه اصلا کپ کردم بماند که چقدر حرف و حدیث پشت سرمون دراومد

بعضیا سواد حرف زدن که ندارن هیچ...شعور خفه شدنم ندارن...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730