من الان ازدواج دومه. ازدواج اولم خیلی زجر کشیدم قرص اعصاب مصرف میکردم . شوهرم داد دوستاش منو زدن دستمو خورد کردن صورتم گونه ام اسیب دید بینیم خورد شد گوشت ران پام داغون شد همش زجر با بدبحتی جدا شدم بعدم ک ازدواج دوم زجر خانواده شوهر یکسال زندانی بودم3ماه فرار کردم از دستم در رفت باردار شدم من جتی از امپول میترسم چ برس زایمان طبیعی استرس میگیرتم نفسم بالا نمیاد یاد زایمان میوفتم تو 4روز 5کیلو کم کردم بیمارستان خصوصی هم فقط سزارین میکنه اونم واقعا گرون من چیکار کنم توروحدا کمکم کنید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم با دکترت صحبت کن اگر وضعیت جسمی شما خوب نباشه با توصیه پزشک، همون بیمارستان دولتی هم می تونید ...
واقعا حالم بده ب شدت میترسم تو بچگی هم خواهرم داشت زایمان میکرد صدای جیغای اون و شنیدم ب شدت از اونجام ترسیدم من ی مذت قرص اعصاب مصرف میکردم هیجان ترس استرس نفس تنگی میگیرم