داداشم پاشو عمل کرده ۲۰ سالشه منو پسر خالم پیشش میمونیم مامانم میره سر کار اما کارش دست خودشه میت نه ۱ماهم نره درامدشم عالیه من راسنیتش راحت نیستم با پسر خالم چون قبلا خاستگارم بوده شوهرمم میدونه اما آدم بد دلی نیس میگه هرچقد میخوای بمون الان ۱ هفتس موندم هم راحت نیستم هم دخترم خییییییلی اذیتم میکنه به پسر خالمم نمیتونم بگم بره آخه خیلی کمک داداشمه خودمم دلم نمیاد برم به مامانم بگم دو روز تو بمون میترسم آخه مامانم یکم بی تجربس و فقط کار بیرونو بلده به نظرتون به مامانم بگم یه پرستار بگیره زشته
یه دعای قشنگی توی سوره اسراء هست که میگه: رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا ::::: خدایا منو توی هرکاری و شغلی یا هرچیزی به درستی وارد کن و به درستی بیرون بیارو همیشه از سمت خودت یک نیروی کمکی برای من بفرست
نه نمیگه خوب بهش بگو راحت نیستی با پسر خالت اون مگه غیرت نداره چرا باهم رودر وایسی دارین؟
نه ندارم دستشو عمل کرد نگهش داشتم دماغشو عمل کرد باز پیشش موندم شبا بالاسرش با سرنگ بهش آب میدادم اما الان دخترم خیلی اذیتم میکنه خودمم پادرد داره دیونم میکنخ اما خجالت میکشم بگم
خواهر شديم واسه همين روزاي سخت ديگه، برادر من رباط صليبيشو عمل كرده بود من يك ماه بيشتر بردمش فيزيوتراپي چون مسيرش دور بود دقيقا هرروز ٤ ساعت ميشستم تنها اونجا تا كارش تموم شه بريم خونه