راستش من از همون روزی که وارد این رشته شدم دوسش نداشتم، کارشناسی ام را در دانشگاه آزاد خوندم همش به امید اینکه برای ارشد سراسری قبول شم(همش هم فکر میکردم اگه قبول بشم چه ها میشه...)
با اینکه به رشته ام علاقه نداشتم ولی هرطوری بود ادامه دادم و برای آزمون ارشد خواندم و قبول شدم. ولی نمیداستم وقتی وارد این مقطع بشم دیگه مثل دوره لیسانس نیست که بشینی سر کلاس استاد جزوه بگه بنویسی آخر ترم هم ۲۰صفحه جزوه بخونی با نمره خوب قبول بشی!
اینجا دیگه بار اصلی کار رو دوش خود دانشجو هست و مخصوصا تو این دانشگاه که سخت میگیرن و اساتید همه خیلی جدی میگیرن، و هرکدام کنفرانس و ارائه و سمینار و ده جور مسخره بازی میخوان، دیدم واقعا در این دانشگاه ماندن نیازمند علاقه کافی به رشته ای که میخوانم داره.
خلاصه اینکه بار سنگینی روم بود، باری که از سر بی علاقگی و بی رغیتی حملش میکردم...