2726
عنوان

پدرم تکیه گاهم چرا رفتی

477 بازدید | 21 پست

پدرم تو عمر من بودی از وقتی پدرم پر کشیده انگار یه کوه پشتم خالی کرده همش میبینم دیگه تعداد خانوادمون مثل قبل نمیشه دیگه بابا نیست ...این چه دنیاییه

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
روحشون شاد عزیزم. هیچکس تو این دنیا موندنی نیست گلم، دیر یا زود همگی میریم یه جای خیلی خیلی بهتر❤

میدونید اینکه ادم تو سن بیست و سهه سالگی تکیه گاهش از دست بده خیلی سخته در اوج وابستگی ....به نظرم دیر یا زودش خیلی مهمه الان تو فامیل خانمایی هستن که 50 سالشونه پدرشون زندس 

خدا رحمت کنه ....چند سال داشتن ?چجوری گذشت براتون ....من تازه از دست دادم واقعا دارم دق میکنم

شما بیست و سه سالته، من 15 سالم بود که اتفاق افتاد اونم کی تو اردیبهشت ماه، وسط امتحانای پایان ترم. میدونم الان حالت بده عزیزم. ولی تنها کاری که میشه کرد تحمله. باورت نمیشه اگه بگم من هنوز یه فاتحه براش نفرستادم. زبونم نمیچرخه. اوایل توهم میزدم که الان درو باز میکنه میاد خونه. جای خالیش پر نمیشه اما کم کم عادت میکنی. نمیشه که برش گردوند. سعی کن خودتو مشغول کنی. من حدود دو ماه بعد کلاس زبان رفتم و روحیم بهتر شد. به خاطر اطرافیانتم که شده به خودت مسلط باش. به اونا فکر کن

💎یا من هو اقرب من حبل الورید💎

عزیز دلمممم... سخنرانی های آقای سید حسن آقامیری رو گوش کن... خیلی کمکت میکنه و آروم تر میشی‌‌... من تاپیکهای قبلت هم دیدم... خیلی از رفتن پدرت داری عذاب میکشی...اول اینکه بهت تسلیت میگم و واقعا هم این غم بزرگه...‌ ولی خب این دنیا جای موندن نیست... مگه قراره پدر و مادرهای ما یا حتی خود ما و بچه هامون همیشه زنده بمونیم؟ خدا همیشه میدونه بهترین وقت برای مرگ یه بنده ش کی هست و نه من و شما... زندگی خیلی کوتاهه... به زودی هم مرگ نصیب من و شما میشه... این یه حقیقته... حتی برگ درختها هم میریزن... حتی پرنده ها و... هم یک روز مرگ میاد سراغشون... اینو به عنوان یه حقیقت بپذیر... رسالت ما توی این زندگی همینه که سعی کنیم آدم خوبی باشیم...همین...ببین میوه رو وقتی که رسید باید یه تایمی از درخت چید... دیر تر بشه فاسد میشه.... زودتر هم بچینیش کاله...و خدا بهترین باغبون زندگی ماست... فقط به خدا تکیه کن که اون بهترین ها رو برای ما میخواد... و فقط خودشه که جاویدانه... اون دنیا هم خدا وجود داره و کنار پدرته..‌ بسپرش به خدا

شما بیست و سه سالته، من 15 سالم بود که اتفاق افتاد اونم کی تو اردیبهشت ماه، وسط امتحانای پایان ترم. ...

خیلی سخته باورم نمیشه همش یاد خاطرات گذشته که باهم داشتیم میفتم هیچ غمی مثل از دست دادن عزیزنیست

عزیز دلمممم... سخنرانی های آقای سید حسن آقامیری رو گوش کن... خیلی کمکت میکنه و آروم تر میشی‌‌... من ...

درسته حرفاتون ....اما من از پدرم سیر نشدم بخدا انقدر دوسش داشتم که زبانزد بود یاد خاطراتی که باهم داشتیم پیاده روی که میکردیم تو کوچه ها الان هیچ کدوم اونا نمیتونم برم .....هیچ کس مثل پدر کوه نیست انگار یه غم ریشه زده بهم هر کس نگاه میکنم میگم حتما این پدرش زندس داره میره پیش پدرش 

خیلی سخته باورم نمیشه همش یاد خاطرات گذشته که باهم داشتیم میفتم هیچ غمی مثل از دست دادن عزیزنیست

عزیز دلم... خدا پدرت رو بیشتر از تو دوست داره... اون مرد قبل از اینکه پدر تو باشه بنده ی خدا بوده... خدا براش بد نمیخواد...


من جایی رفته بودم ختم یه دختر خانم جوون که مسلمون هم نبودن... ارمنی بودن... جالب بود همه سفید پوشیده بودن‌‌..‌ اونا به مرگ میگفتن صعود... میگفتن فلانی صعود کرد... گریه هم نمیکردن و فقط گل آورده بودن با خودشون... دیدگاهشون نسبت به مرگ خیلی قشنگ بود... میگفتن این خانم رفت به یه مرحله بالاتر... جایی که ما هم قراره به زودی بریم... پس چرا ناراحتی؟ چرا غم و اندوه؟ 

عزیز دلم... خدا پدرت رو بیشتر از تو دوست داره... اون مرد قبل از اینکه پدر تو باشه بنده ی خدا بوده... ...

ببینید وقتی دل تنگ میشه وقتی هر جای خونه میبینی منتظری پدر بیاد اونجا بشینه براش چایی ببری واقعا سخته ....من دایم روز خاکسپاری یادم میاد که چقدر سخت بود برام تحملش ......از دست دادن عزیز اونم یک دفعه واقعا سخته .....درسته مرحله بالاتره اما دلتنگی خیلی بده

درسته حرفاتون ....اما من از پدرم سیر نشدم بخدا انقدر دوسش داشتم که زبانزد بود یاد خاطراتی که باهم دا ...

فدات شم تو از کجا میدونی که من و شما تا کی زنده هستیم؟ پدر شما یه مدت کنارت بود‌‌‌‌... حالا دیگه نیست... رفت به جایی که باید میرفت... رفت جایی که خدا براش خواسته نه من و شما.... جای اینکه همش بشینی و خاطرات رو مرور کنی زندگیتو ادامه بده‌... سعی کن همیشه رووبه جلو پیشرفت کنی... کمک خانواده ت باشی... خودتو بالا بکشی و یه دختر قوی باشی که تازه خانواده ت بتونن به تو تکیه کنن... نه یه موجود افسرده که فقط داره مرور خاطرات میکنه... تو هم چند سال دیگه میری جایی که پدرت رفت...چه بخواهی و چه نخواهی...ولی الان باید اینجا باشی... الان که اینجایی داری چیکار میکنی؟ حواست هست؟

فدات شم تو از کجا میدونی که من و شما تا کی زنده هستیم؟ پدر شما یه مدت کنارت بود‌‌‌‌... حالا دیگه نیس ...

درسته حرفاتون اما واقعا قوی بودن برا کسی که عزیزترینش از جلو چشماش پر کشید اونم یک دفعه واقعا سخته ...من قبل این ماجرا فکر میکردم خوشبخت نیستم اما االان میبینم چقدر خوشبخت بودم و خودم نمیدونستم ....ممنونم ازتون برای دلداری

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

میگماا

777777helma | 19 ثانیه پیش

بیاییین عکس

middlenight | 46 ثانیه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز