ابجیه من عقده ...شوهرش همش میگه مامانم اینو گفت مامانم گف اینکار کن .همش مامانم مامانم .ابجیم میخواد جداشه ...حتی با مادرش رفتن تالار عروسی رو انتخاب کردن بعد زنگ زده به ابجیم که برای دی ماه نوبت عروسی رفتم تالار .اصلا از بابام اجاه نگرفت ...فکرشو کن سرامیکای خونشون رو که داره میسازه مامانش انتخاب کردهبعد به ابجیم گفته ما اینارو پسند کردیم حالا دیگه بار بزنیم ....بابام هم موافقه طلاقشونه ...ولی من میگم بره دادگاه و اینا به اندازه ای که بفهمه پسره ...نصف پول خونه رو هم ابجیم داده.....سه دنگ خونه و چهارصدتا سکه و 113تا شاخه گل نقره هم مهریشه ...ابجیم شیمی محض میخونه اون دیپلم هم نداره ...بچه ی پسرداییم هم هست ...تازه به بدبختی گذاشت ابجیم بره دانشگا