2737
2739
عنوان

جاریه فضول

539 بازدید | 39 پست

 این جاریه من خیلی سرش تو کار منع ، هی می‌پرسه کجا رفتی ، چی خریدی ، تا با خواهر شوهرم حرف میزنم بدو بدو میاد و میگه چی میگید تا پول به خواهر شوهرم میدم به هم تعارف میکنیم میگه مگه برات چی خریده که پول میدی بهش ، کلا خیلی فکوس داره تو رابطه ی من با خانواده شوهر ، منم انقدر خودشو بهم چسبوندع باهاش سر سنگینم رفته به خواهر شوهرم گفته این خودشو میگیره فکر می‌کنه کیه ،خلاصه کلا خیره به منه سر سفره تو مهمونی ،تو آشپزخونه ، همش میخواد با من صمیمی بشه ولی من ازش خوشم نمیاد کله هفته خونه مادر شوهرمه بعد همش میخواد سر حرفو باز کنه با هم غیبت اونارو بکنیم ، چند وقته گیر داده بیام فیلم عروسی تو ببینم با فیلم عقدم مقایسه کنم ببینم کدوم بهتره برم آتلیه تو  ,من یه اشتباهی کردم آرایشگاه عروسیمو بهش معرفی کردم این برای عقدش رفت اونجا الان چند ماهه هر هفته میره اونجا برای اصلاح و اپیلاسیون و کارهای دیگه بعد بدون اینکه من ازش چیزی بپرسم میاد پیشم میشینه قیمتارو چند برابر می‌کنه به من میگه . خیلی حرص میخوره میبینه برام مهم نیست ، شما هم از این جاریا دارید یا مال من استثناست ، چی کار میکنید باهاش تا درست رفتار کنه

من جاريم فوق العادست خيلى دوسش دارم

مربى بدنسازى بين المللى / 2 کیلو افزايش وزن - ٨ كيلو كاهش وزن - در ماه (اصولى و سالم).و ناگهان در يك بعد از ظهر زمستانى وقتى كنارم آرام خوابيده بودى به ياد آوردم روزهاى رفتنت را، انگار درد مشت هايى كه آن روزها به ديوار مى زدم را تازه حس كردم، به تو نگاه كردم و به دستهايم... (متن واقعيه كپى نشه 🌹)

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

مال من دقیقا همینه فتوکپی برابر اصله..... دایورت بزار بکنه بابا توام پیشرفت کن ی کار بالاتر از اون کن بزار بسوزه. مثلا بگو من دیگه اون ارایشگاه نمیرم جای بهتر پیدا کردم

2731

سی تیرش کن خلاص

صَد سال سَفَر کَردَم. 😍 عاشِک نَشُدَم . 😇 یه باره تَرا دیدم دیوانَه شدم   😢    بی تَرا ساهَتی ✨.  ساهَتی دل نَبی راحَت💫.  نیست منی لونتا 😢لونتا کَندَگِ حاجت.  کَندَگ حاجت ✨❤️ دل تَرا داته داتَه بَندر آزاتا 😢✨ تو بلِه دلبر.  دلبر نَههِ مَنی یاتا😢😪⚡️❤️
2738
وا . خودت حساسش کردی . کاملا هم معلومه از ازارش لذت مبیری . یکم مهربون باش!  واقعا  چه برت ...

خوب فضوله مثل کنه میچسبه هنوز چند ماه عقد کرده ده بار گفته میخوام بیام خونتون ، خودمو نگیرم که میشینه تو خونم همونجا لحاف تشک پهن میکنه

جارى ٣تا دارم كارى بكارشون ندارم اونا رابطشون با خانوده همسر عاليه ولى من زياد خوب نيست در حد معموليه

سعى ميكنم تو كارشون دخالت نكنم و تقليد نكنم

یه‌جوری‌میگیدمن‌برا‌خودم‌احترام‌قائلم‌انگار ما‌به‌خودمون‌فحش‌ناموس‌میدیمَ😐دشمنم‌باش،ولی‌ادا‌یه‌دوستارو‌در‌نيار"🙏🏻سعی‌کن‌واسه‌خوب‌دیده‌شدن‌روی‌خودت‌کار‌کنی‌نه‌‌عکسات🤣هیچی‌موندِگار‌نیس‌حتی‌روحِت‌برای‌جِسمت‼️رفتن‌بعضی‌آدما‌مهم‌نیس؛مهم‌اینه‌بعد‌اونا‌دیگه‌ازکسی‌خوشت‌نمیاد

چه عجیب... چطور خواهرشوهرت حرف اون یکی زن داداششو اومده به تو گفته؟ هر چقدم غیبت باشه درست نیست یادت باشه تو هم پیشش چیزی نگی بره به اون بگه. آدم باید تعصب عروس رو نگه داره حالا هر چقدم خوشش نیاد ازش

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
چه عجیب... چطور خواهرشوهرت حرف اون یکی زن داداششو اومده به تو گفته؟ هر چقدم غیبت باشه درست نیست یادت ...

خيليا اينجورين خودشيرينن

یه‌جوری‌میگیدمن‌برا‌خودم‌احترام‌قائلم‌انگار ما‌به‌خودمون‌فحش‌ناموس‌میدیمَ😐دشمنم‌باش،ولی‌ادا‌یه‌دوستارو‌در‌نيار"🙏🏻سعی‌کن‌واسه‌خوب‌دیده‌شدن‌روی‌خودت‌کار‌کنی‌نه‌‌عکسات🤣هیچی‌موندِگار‌نیس‌حتی‌روحِت‌برای‌جِسمت‼️رفتن‌بعضی‌آدما‌مهم‌نیس؛مهم‌اینه‌بعد‌اونا‌دیگه‌ازکسی‌خوشت‌نمیاد
چه عجیب... چطور خواهرشوهرت حرف اون یکی زن داداششو اومده به تو گفته؟ هر چقدم غیبت باشه درست نیست یادت ...

اتفاقا منم امشب به خواهر شوهرم گفتم و می‌دونم خبر میده بهش ، گفتم خیلی خالی می‌بنده راه میوفته دنبالم منو یه جای خونه تنها گیر بیاره بعد میگه اینو انقدر خریدم اونو آنقدر خریدم قیمتارو هم چند برابر می‌کنه ،دوتا گوش مفت میخواد تا پز بده

خيليا اينجورين خودشيرينن

آره متاسفانه

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687