سلام دوستان
خیلیا بهم پیام دادن و جویای احوالم بودن از همتون ممنونم بابت راهنمایی های دلسوزانتون😘
قرار بود خبر بدم که چی شد...هفته ی اینده قراره مادر و خواهرش برای اشنایی اولیه بیان خونمون از اونجایی که حرف من به پشمشم نیس😓 با خانوادم صحبت کردم که قاطع برخورد کنن و براش شرط بزارن اولا حق طلاق بده بهم بعدشم فقط نامزد کنیم و عقد و عروسی بمونه برای بعد و توی این مدت اصلا اجازه ندن که بدون خانواده ها بریم خونه ی هم...بعدشم اجازه بده که درسمو بخونم چون قبلا گفته بود حق نداری بری دانشگاه
آفرین
ایول
همین حق طلاق میرزه به همه چیز
با این شرطا حست هم بهش عوض میشه؟؟
خاطره ی تلخ رو یادت میره؟؟
مشاوره ازدواج باید اول بری بنظرم
خوبه
چند سالته مگه
ان شاءالله خوشبخت بشی گلم
ولی چیزی ک هس حداقلش دیگه حسرتی نیس و حالت خوبه ک با عشقت ازدواج کردی و پای همه چیش هم وایمیسی.
از خدا میخام‌بهترینها را برات رقم بزنه
خب این حس عدم اعتماد و دلخوری ک داری میخوای چیکار کنی
عزیزم من خیلی توفکرت بودم خداکنه بهترین اتفاق برات بیفته فقطعزیزم همش احساسی تصمیم نگیردورازجونت یادت باشه ی خواهردرآستانه طلاق داری ازعقل ومنطقت کمک بگیر ن فقط دلی واحساسی برخوردکنی ب امیدعوض شدنش جلونروهمینجوری بااین اخلاقش قبولش کن اگه قراربرقبول کردنه بازم مبگم قسمتت باهرکی باشه ارزوی خوشبختی برات دارم٬عزیزم چندسالتونه؟طرف تحصیلاتش چی هس؟شاغل؟چی ازخودش داره؟
