من تاپیک رو از صفحه 1خوندم تا اینجا همش با بغض چقدر دلم برای جوونی مامان و بابام تنگ شده چقدر سرحال بودن چقدر خوشکل بودن چرا قدر اون روزها رو ندونستم مهمون کنار همممممم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
وقتی مامان یکی میومد تو مدرسه چقد طرف رو تحویل می گرفتیم جلو مامانش کلاس میذاشتیم
دفتر صدبرگ یادتونه دو طرفش رو با خط کش دوتا خط می کشیدیم
واسه آبخوری مأمور میگذاشتن تا کسی با دست اب نخوره اگرم میخورد اسمشو میدادن به دفتر😂
دفتر کاهی یادش بخیر ما از کلاس میومیدیم یه نصفه کیک میخریدیم شریکی با دوستم با یه دوغ نصف اون نصف من میخوردیم
بچه ها یادتونه نون خشک میدادیم به نون خشکی بعد بجاش جوجه رنگی بهمون میداد؟؟
یه چیز دیگه یادم اومد که یادمه دبستان بودم کلاس که تعطیل میشد میموندم سر کلاس تا همه برن با گچ رنگیا سر تخته کلی چیز مینوشتم و عکس فلان معلمو میکشیدم فرداش میومدیم سرکلاس مبصر میگفت کی اینا رو کشیده زود زود پاکشون میکرد منم میخندیدم تو دلم! آخیش چه دورانی بود بچه ها الان با شوهرم ۱۰ روزه قهرم برا زندگیم و آرامشم صلوات میفرستید ممنون میشم هرکی فرستاد لایکم کنه🙏🙏🙏
فقط عکس آخرو یادمه بقیه رو اولین باره میبینم
سلام سلام خاله بزغاله ....
شیطون فرشته از کجا اومدی از باغ رشته..
این بازیها یادتونھ؟؟؟؟
