سلام
حرفهایی که میزنم از دیدگاه یک مرد هست. اگر جاییش با معیارهاتون متناسب نبود، علتش اینه
سدنا خانم
بعضی اشتباهات، یک بار اتفاق میفته
بعضی داشته ها، باید همیشه تو قلب بمونن و به دنیای واقعی ما وارد نشن.
خیلی از ماها بعد از ازدواج و در جریان تلاطم های زندگی، میریم سراغ اون صندوقچه ی گوشه ی قلبمون که اکسیر استراتژیک آرامشمون رو توش قرار دادیم؛ میدونی اون چیه ؟ همین لحظه های ناب با دوستانیه که ممکنه از جنس مخالفمون بوده باشن .
هیچ کس به اندازه خودت از اشتباه بودن این تصمیمت آگاه نیست. چیزی که این وسط نمیتونم درک کنم اینه که چرا خودت رو به خریت میزنی دختر ؟
مگه قراره بری سر کوچه یه لباس شلوار بگیری که اگه سایزت نبود برگردی تعویضش کنی ؟!
یا مثلا فکر کردی یه تنوعیه که بعد ها باهات سازگار میشه ؟
ببین ما پسرها ( آقایون) حرفه ای ترین بازیگرایی هستیم که میتونید باهاش مواجه بشید. همچین رل عاشق پیشه ها رو در میاریم که بتونیم "تجربتون " کنیم. محاله برای یک جنس نر در روابط با دختر مسائل جنسی در میون نباشه؛ محاله.
تو این دوران عاشق پشگیمون، خیلی خوب عیب هامون رو پنهون میکنیم؛
دختر خوب اگه یکی اومد جلوت نشست که بهت فحش داد و زدت و بردت تو خلوت، جل و پلاستو جمع کن برو پی زندگیت!
مگه جنابعالی ور دست پدر مادرت زیادی کردی که میخوایی دستی دستی خودتو بسپاری به آتشیش ؟
تو این دوره زمونه 10 سال اختلاف سنی بالائیه، فکر 10 سال بعد از ازدواجت هستی که تو هنوز پر از شور جوونی هستی و همسرت حال و احوالی برای فرح بخشی به زندگیت نداره ؟
فکر این هستی که تو باید بچه بزرگ کنی و همسرت با این اختلاف سنی ( احتمالا) نمیتونه درکت کنه و حوصله بچه داری رو نداره؟ درسته که بهتره سن مرد از زن بیشتر باشه، ولی به اختلاف فرهنگی و سرعت تطابق پذیری خودت و این بنده خدا با تغییرات فکر کردی ؟!!!
حرف من حرفای صد من یه غاز مردم اینطرف اونطرف نیست که بگن زنه از مرده سر تره یا مرده از زنه سرتره؛ حرف من اینه که بعد شیش ماه میایی اینجا میشینی میگی " مت همدیگه رو نمیفهمیم.
بنظر من تو دختر خوشکلی هستی، خیلی خوشکل و شیطون. فقط شور جوونیت کار دستت داده ، و این کار بدستت دادن هنوز تمام نشده و متاسفانه داره بسمت حماقت سوق پیدا میکنه.
این تنش ها و بالا پایین ها برای همه ما اتفاق افتاده. پس مثل ی آدم عاقل بشین سر زندگیت و حماقت نکن.
مه ی ما کشیدیم؛ واقعا سخته. عین ترک کردن اعتیاد میمونه. اما دردش انسان سازه. برات تجربه داره. پس سعی نکن تحت شرایط نامساعد فکری عمرت رو تباه کنی.
فی الجمله
بذار خاطره ی خوب (نداشته) ازش بمونه گوشه ی قلبت که رو صندوقچه اش هم بنویس تجربه دوست داشتنی
پس فردا هر وقت از زندگی حرصت گرفت و خسته شدی، با فکر این صندوقچه خودت رو آروم کن؛ به شرطی که زیاده روی نکنی