همسایه مادرشوهرم یه اقای ۴۰ ساله بوده تا دیشبم حالش خوب بوده انگار دم صبح حالش بد میشه میمیره ، مادر شوهرم میگفت دیروز دیدمش احوالپرسی کرده بود میگفت چند روز دیگه میخوام برم مسافرت .
دیروزم یکی از از همکلاسی های سابق همسرم که ۲۹ سالش بود تصادف کرد و فوت کرد.
اصلا ازرسر صبح یه جوری ام . همه چی به نظرم مسخره است ، همه حرص و جوش خوردنا ، استرس داشتنا و حتی تلاش کردن