اجاره که نه می گم دارم می رم فلان جا همسرم همین طور ...جایی نیست که بگه نرو من بخوام یواشکی برم لازم به پنهان کاری باشه ولی اگر چنین جایی باشه با منطق قانعم کنه نمیرم به هیچ عنوان
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد از اینکه هر دو رسیدیم خونه در مورد اتفاقات روز معمولا صحبت میکنیم
خیلی وقتها حتی نمی رسم خبر بدم...یا یه دفعه پیش میاد..
زنانی که کتاب میخوانندبرای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناکند.زیرا آنها با مطالعه میتواننددنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند! (لینک گروه تلگرام مشاوره @visionclinic)
ما قانون کلی مون فرق داره اول اینکه اطلاع میدم دوم اینکه یه وقتایی که شیفت من پیش مادرمم خب باهم اینور اونور میریم گه گداری..مثلا خونه دوستم زنگ بزنه اون موقع میگم یا تعریف میکنم براش..رو این حساسیتی نداره.ولی خب خونه باشیم جفتمون یهو نباشم که نمیشه بهش میگم میخوا برم فلا جا.
پسر گلم خوش اومدی👪برای سلامتی محمد حسینم یه صلوات مهمونم کنید
من همیشه اجازه میگیرم بهش میگم میزاری برم فلان جا.خیلی کم پیش اومده بگه نه اونجاهای ک نه اورده هم بازار رفتن بوده ک همیشه گفته جاهای شلوغ خودم میبرمت نمیزارم تنها یا با کسی بری
❤خدایا ❤مراقب پسرم باش❤برای سلامتیه تو دلیم و پسرگلم صلوات بفرست دعاکن بعد دوتا سقط پشت سرهم قبلی این پیشم بمونه.
درحد خونه مادرم و خواهرم و خرید و اینجورجاها خبر نمیدم بعد اومد خونه میگم. مهمونی خاص یا خونه غریبه باشه اطلاع میدم. ولی اجازه نمیگیرم اگرهم بگه نرو دلیلش الکی باشه اهمیتی نمیدم و کار خودم رو میکنم اوایل دعوا میکرد و قهر الان عادت کرده
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش
من مثلا شوهرم سرکار بود یه سر رفتم خونه خواهرش..شبم که اومد شرایط جوری شد نگفتم..بعد که فهمید ناراحت شد دعوا کرد...توقع داره تا دستشویی هم اجازه بگیری..