از اول ازدواج همه میپرسیدن
البته ب شوخی و عادی
تاکیید کردن و بدجنسی نبود
آخرین بار ک ازمون میپرسیدن گفتیم آره و خیلی خوشحال شدن
آخرین باری ک رفتیم خونه پدر شوهرم.دم در حیاط بودیم.خواهر شوهرم اومد دم در.گفت بابا میگه تا دست و پا(منظورش بچه بود😂)درست نکردین نیاین
البته شوخی میکرد
ماهم بزور اومدیم تو خونه و شوهرم ب باباش گفت دوباره پدربزرگ شدی 😁
خواهرای شوهرم از خوشحالی گریه میکردن و منو بغل گرفته بودن
خیلی صحنه ی احساسی و رمانتیکی بود 😁
ایام محرم بود و یروز رفته بودم حسینه همه ی فامیلامون ازم میپرسیدن بچه گیرت نیومده؟منم تک تک میگفتم آره
خلاصه ک همه فهمیدن.هنوز سونو واسه قلبش هم نرفته بودم
شوهرم گفت چون دل و نیتت پاک و صافه خدا هم شرمندت نمیکنه و نترس از چیزی
خدا رو شکر همه چی ب خوبی گذشت و الانم بچم یکسال و نیمشه 😍😍😍