2733
2734
عنوان

بیایید یه چیز بامزه تعریف کنم

981 بازدید | 69 پست

من با خونواده شوهرم خیلی فرق داریم از نظر اعتقادی و لباس و ظاهر و سبک زندگی و همه چی.

خلاصه من از اینام که به اصطلاح خودشون قرتی و سوسولم و این حرفا.به خودم خیلی میرسم و اینا.

اونا همشون چادری در حدی که قبل ازدواج دست به سیبیل نزدن و ساق دست میپوشن و خیلی رو میگیرن و مدام مراسم روضه و اینجوری.

خلاصه یه حالت خنده‌داریه تفاوت ماها.خودم بعضی وقتا فکر میکنم خندم میگیره.جاییم باشیم کسی باورش نمیشه من عروسشونم.

ولی خب من کاری بهشون ندارم و به نظرم نه اونا به من مربوطن نه من به اونا.

حالا جریان اینه قبل اربعین شوهر خواهر شوهرم میره کربلا.

اما اینجوری که یه روز از سر کار برنمیگرده خونه.زنشم هرچی زنگش میزنه جواب نمیده.

به شوهرم زنگ میزنن که فلانی جواب نداده و گفتن سر کار هم نرفته امروز.و نگرانش بودن

شوهرمم هرچی زنگ میزد تلفن دوماده جواب نمیداده

خب

خب

نمیدونم چیشد...یهو چشماش دلمو برد....صداش عقلو از سرم برد....دستاش ک تو دستم بود  نجابت دخترونمو زیر سوال برد....نفساش ریتم زندگیم شد....خنده هاش آرزوم شد....من باهمه چیش خاطره دارم...حتی حتی با رفتنش...وقتی میرفت بهار بود...ولی برامن از صد تا پاییز تلخ تر بود....نداشتنش تا بمیرم یه داغه رو دلم....اسمش حتی اسمش ک بیاد قلبم شروع میکنه ب دیوونگی............چشماش...صداش...دستاش...نفساش...خنده هاش....اسمش...همش الان ماله کسیه که به قول خودش لیاقت داره مادر بچه هاش بشه....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738

بعد چند ساعت انگار به زنش پیام داده که من دارم میرم کربلا و اینحرفا.

و آقای فلانیم همراهمه.یکی از دوستاش.

و دیگه باز تلفنشو جواب نمیداده.

تا بعد از خودش عکس گرفته بود و تو واتساپ فرستاده بود واسه زنش

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز