ديشب رفته بوديم خونه عمم با خاهر شوهرم .بعد يكم استفراغ داره ك سروم زد و خوب شد .من باردارم تقريبن چل روزمه سر گيجهو كمر درد ذازم .رحمم تير ميكشهو درد ميكنه .ديشب من گفتم بيكار نباشم برم سفررو پاك كنم چون واقعن خستهو بي حال بودمو نميشد ظرف بشورم .بعد ي دفع سفره پاك كنو از دستم كشيد گف تو برو ظرفارو بشور جلو همه .با اينكه باردار بودم همه ي ظرفارو از ناراحتي و اينكه خيلي عصبي بودم شستم همرو .بعد امروز من تو خونه بودم .ي سالم از من بزرگتره راستي ...مامانش خونه نبود ز ميزنه ب من ميگه غذا ميخاي چي درست كني .منم كه لج ديشب تو بدنم بود گفتم برا خودمو شوهرم برنجو مرغ درست كرديم .بعد شوهرم ديد من براشون درست نكردم رفت براشون ناهار خريد .و گذاشت پايين خونشون .ي دفع ديدم با دادو قالو جرو بحث اومد بالا و غذا هارو كوبوند روي اپن كه بي غيرت و..تو من سررم زدم غذا درست نكردي اينارم بگير من نميخورم گفتم من بي غيرتم يا تو كه تمام ظرفارو ب من شستي با اينكه ميدونسي من باردارم فقط همينو گفتم و گريه كردم و اشكمم بند نميشه خيلي ناراحتم .خدايا كجااااي اين دختر شبو روزمو گريه كرده .غذاامم ديگه نميخورم حالم بده .اخه اين كوچولو تو شكمم چه گناهي كرده دلش ب حال من نميسوزه دلش ب حال اي كه از گوشتو خونه خودشم هست نميسوزع واقعن حالم از اين زندگي با اين خانواده بهم ميخوره تازه لباس كوتاه تنم بود خاهر شوهرم كه داره باهام دعوا ميكنه برادز شوهرمم مياد برو بر اون وسط نگاه ميكنه منم دعواش كردم گفتم برو پايين ب چي نگاه ميكني نميبيني لباسم مناسب نيست .همش گريه ميكنم اصن انگار مغولان
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عکس العمل شوهرت چی بود چیزی بهشون نگفت ؟ باید از خونه بیرونش میکرد میگفت هروقت یاد گرفتی با زن من درست صحبت کنی بیا خونم. تو خونه ی منم داد و بیداد را ننداز.
خلایق هر چه لایق غذارم میذاشت جلو گربه های محل تا بخورن.