مادربزرگم پیاز رو رنده میکرد.
گوشت رو خوب له میکرد با یک دو سه باهم قاطی میکرد بعد تو شیشه ی در فلزی میذاشت
میذاشتش تو قابلمه ی آب در حال جوش تا خوب میپخت و آب مینداخت آبش رو میداد بچه
تخم مرغ شکوندن هم دعاش تو کتاب گنج های معنوی یا داروخونه ی معنویی هست