همش میگ من احمق نیستم میفهمم
اینا ینی چی
من بی نهایت دوسش دارم
هرگز حتی دلم نمیاد ب کسی نیگا کنم
خیلی حالم بده
تا یه ذره سرد میشم بهم اینجوری میگه
خیلی دلم میشکنه
قهرم ادامه بدم میگه از خداته نباشم
باید برم منت کشی ک باز اینطور فک نکنه
اونقد گریه کردم ک حس میکنم نفسم بند میاد
چرا خدا بهش ثابت نمیکنه
چرا باور نداره
مگه من چه گناهی کردم