دلم خیلی گرفته خیلیا میدونم مقایسه کردن کار خوبی نیست ولی ناخودآگاه همه ما زندگیمونو مقایسه میکنیم دوروبرم که نگاه میکنم میبینم اطرافیانم با خانمشون مثل ملکه رفتار میکنن براشون همه چی محیا میکنن ولی شوهرمن چی تا۱۲ظهرمیخوابه من بچمو میگیرم بغلم میرم نون میخرم اگه بچه خونه باشه من که رفتم خرید از خواب بیدارش کنه برگشتنی میگه چرا رفتی منو بچه بیدار کرد بعدش که از خواب بیدار شد میره تا ۱۲شایدم نصف شب برمیگرده اطرافیان من زناشونو میبرن میگردونن ولی منو پسرم هیچ تفریحی نداریم انگار اصلا من شوهر ندارم نه منو میبره خرید نه جایی همش خونم بخامم برم با داداشم میرم اونم سرم منت میزاره که وظیفه شوهرته من با ۲۳سال سن چقد مشکلات بکشم تازه با همه اوصاف آقا منو نمیپسنده چشمش دنبال این واونه کاش زندگی دکمه عقب داشت مجردیم اوضاع بهتر بود هر موقع آقا نیاز ج داشته باشه میاد طرفم دقیقا من عروسک جنسیم مگه من چمه ها حق من اینه