من الان دوستم اومده خونمون تا اروم بشه وبره ومشکلش رو براتون مینویسم بخونید ببینین مقصر کیه میگه سریه مسیله باشوهرخواهرش قهر بوده که قرلرعقد وعروسی میشه خواهرش بهش میگه این گفته من قهرم نمیام وشوهر خواهرش میاد خونشون معذرت خواهی واشتی میکنه میگه مراسم خونه هست وبرای ساعت پنج نوبت ارایشگاه داشته بعدهمون موقع پدرشوهرش که باشوهرش قهربوده زنگ میزنه صحبت میکنه بااین خانم بیست دقیقه ای طول میکشه میگه تلفن که تموم شد خلاصش روبه شوهرم گفتم وهمون حین اماده رفتن میشدم که شوهرم گفت بشین درست بگو میگه گفتم خلاصش همینه که گفتم میرم ادایشگاه ومیام برات تعریف میکنم میگه بابام فوت شده شوهرم گفت ر ی دم تو قبر بابات نمبخوام بری ارایشگاه میگه گفتم نمیشه نرم ارایشگاه ابروم پره زشته میگه گفت درست بگو ببینم چی شده میگه نشستم واسش تعریف کنم گفت نمیخواد گ ه بخوری پاشو گمشو میگه دیگه اعصابم خورد شد گفتم ارایشگاهم نمیرم عروسی هم نمیام میخوای بابچت پاشوبرو رفتم اتاق میگه نیم ساعتی تواتاق بودم دوباره برگشتم دوتاچایی بردم گفتم بلندشو چای بخور بلندش کردم صحبتای باباشم هم گفتم وگفتم برم ارایشگاه میگه گوشیش برام پرت کرد وگفت میخواسی بری ارایشگاه چرا همون موقع نرفتی توکه گفتی دیگه نمیرم میگه گفتم خوب نمیشه نرم زشته