شوهرم دو یا سه ماه یه بار میاد....کارش رو کشتیه....وقتی میاد نهایتش دوهفته میمونه....بعد مامانم بعد سه چهار روز با اکراه و منت دعوتمون میکنه! حالا قبلنا دعوت میکرد؛ بعد یهو داداشم زنگ میزد و میگفت مامان اینا امروز نیستن، به من گفت بهتون بگم بعدا بیایید، یا زنگ میزدم یا میرفتم نبودن!! خلاصه حتتتتما یه کاری میکنه که من شرمنده و خجالت زده شم!!!امروزم زنگ زدم بریم، ساعت هفت و نیم هشت بود، نیاورد یه لقمه شام بزاره! خودشم گرفت و یه کلمه هم حرف نزد، اخم و تخم، بعدشم موقع رفتنمون فقط از رو مبل بلند شد و خدافظی کرد! دوباره نشست! همه رو همیشه تا سر کوچه بدرقه میکنه!!! بعد برادرمم پیش شوهرم میپرسه ، برای هزارمین بار!! من برات چند تا طلا کادو خریدم! دو تا اویز طلای پونصد هزار تومنی هشت نه سال پیش خریده! الانم هی اونارو میپرسه!!! وقتی شوهرم نیست هی میان میرن زنگ میزنن...البته خدمت و خرج کردن و پذیرایی همیشه از طرف منه!! تا شوهرمو میبینن دشمن میشن!!! از شوهرمم بدشون نمیادااا! کلا شوهرم داماد خوب و با احترامیه نسبت بهشون!!! نمیفهمم جریان رفتار مامانم چیه!!!! هممیشه به بدترین شکل ممکن منو پیش شوهرم تحقیر میکنه!! قبلنا فحش و کتک و از خونه بیرون انداختنم بود!
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودتو بگیر هر وقت دعوت کرد برو نکرد نرو هر وقتم زنگ زدی کوتاه حرف بزن بعدم بگو فقط زنگ زدم جویای احوالتون بشم ان شاءالله همیشه سلامت باشید دوستتون دارم خداحافظ
ظاهرا تنها چیزی که تو دنیا عادلانه تقسیم شده عقله چون هیچ کس اعتراض نمیکنه بگه مال من کمه!!