ی خلاصه از این مدت که اومدم خونه پدرم بگم ۲۳روز قلل باشوهرم دعوام شد وبهم گفت تو بدقدمی هیچی نیست ی وخیلی چیزای دیگه منم عصبانی شدم رفتم بیرون تا حالم بهتربشه وقتی اومدم بهم تهمت زده که رفته بودی ه رزه گری و...اینم بگم که خیلی باهم مشکل داشتیم همش پنهون کاری میکرد دروغ میگفت بهم تحقیرم میکرد میگفت حرف فقط حرف خودم باشه خرجی نمیداد .تواین چهارسال همه تلاشموکردم خیلی جاها کوتاه اومذم اما قدرنشناسه بددهنه شکاکه.دیگه خسته شدم میخوام جدا بشم