2410
2553
عنوان

مادرشوهرم گفته نمیخاد منو ببینه🙄

| مشاهده متن کامل بحث + 495 بازدید | 62 پست

خوب دوطرف علاقه ای به دیدن هم ندارین دیگه 

یه مدت مهلت بدین به این رابطه تا هر دوطرف ارامش پیدا کنین.معاشرت به زور که نمیشه

واقعیت این است که مابرای رنج کشیدن متولد شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم.پس تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هاست 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥 

من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود و حتی توی تعطیلی های عید هم هستن. 

بیا اینم لینکش ایشالا مشکلت حل میشه 💕🌷

2720

منم نمیخام برم 

ولی مبهوت شدم

انگاری از خداشون بوده قهر کنم

تا دانشگاه رفتم سریع دخترشون و فرستادن دانشگاه 

و و بعد هم الان سر کار میره کلا تغییر کردن 

وضعشون هم بد نیس

یکم بهتر ک شدن از این رو ب اون رو شدن

اصلا هم زنگ نمیزنن ب شوهرم

هر از گاهی یک اس میدن ک خوبی

اسم منم نمیارن ک ببینم و بفهمم

ن ریلکس نشسته بودیم  یهو در رفت از دهنش بعد گف ن من کی گفتم

چه بهتر نرو اگرم گلایه کردن بگو خودتون گفتید که نیام از قدیم گفتن دوری و دوستی

کسی رو که میخوادد بره دویدنو یادش بدید.                  یه لقمه نون و پنیرم واسش بزارید که وسط.                 راه ضعف نکنه برگرده  

اصلا برات مهم نباشه اصلا زندگی کن خوش باش من دقیقا با جاریم این مشکلو داشتم چند بار من کوتاه اومدم بخاطر کاراش ایندفعه بیخودی قهر کرد و برام خبر اوردن که گفته دیگه نمیخوام باهاش رفت و امد داشته باشم منم گفتم بهتر الان هفته ای یک بار میبینمش ولی اصلا نگاهش هم نمیکنم خیلی خیلی هم راحتم خوشمیگذرونم میدونمم داره از حسادت میمیره

حامله ای؟


چهارشنبه ان شالله میرم بیمارستان

گفتم مادرت اینا نیان بیمارستان خیلی عصبی بودم


گفت عزیزم اونا نیان خیالت راحت

بعدا بچه و میبرم ببینن


شوهرم عاشق خانوادش هرچ میشه میگه اونا بزرگترم هستن


منم گفتم برو کیف کن


2714
همیشه همینه اگه یه عروس زبون دراز و پرو داشتن احترامش بیشتر بود 

ای گفتی عین جاری من رسمنچا میرینه دهنشون البته الان قطع رابطه کردن اما تا سالهای طولانی مادرشوهرم جزغاله میشه به خاطر کارای اخیرش اما باز گاهی میگه فلانی  رو دلم میخوادش 😂😂خواستم بگم اره کم خوردی اخه 

ولی کاش مجالس روضه و ایناشون و میرفتم فامیلاش میفهمیدن  ک اون بی احترامی میکنه ن من


البته زرنگن روز عروسیم باهم دعوامون شد شوهرم و پر کرده بود ک زنت من و دیده از قصد خودشو ب ندیدن زده 

دعوام شد با شوهرم


بعد ک روز جشن بود جلو همه اقوامشون پرید دست انداخت گردنم 

ببینین چ عروس خوشگلی دارم...

بعد مهمان ها رفتن باز رف تو حس تا ۲ روز 

بعد مث اویزون ها خودم رفتم خونشون


ای گفتی عین جاری من رسمنچا میرینه دهنشون البته الان قطع رابطه کردن اما تا سالهای طولانی مادرشوهرم جز ...

منم خیلی سکوت کردم اینقدر تیکه و حرف بارم کردن هیچی نگفتم فکر کنم تا پیر بشم یادم نره و حرص بخورم

اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.
منم خیلی سکوت کردم اینقدر تیکه و حرف بارم کردن هیچی نگفتم فکر کنم تا پیر بشم یادم نره و حرص بخورم

من سپرذم به خدا خدا هم جاریمو گذاشت تو کاسه شون فقط نشستم کیف میکنم 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز