2410
2553

مادرشوهرم یه هفتس از شهرستان اومده همه بچه هاش اصفهانن خونه هرکی ی روز موند جاریم بارداره سه ماهشه بخاطر سقطایی ک داشت استراحت مطلقه و طبقه پایینمون میشینن مادرشوهرم دیروز عصر اومد بالا گفت ی هفته میمونم از فلانی(جاریم) مراقبت کنم حالا نمیدونم امشب بهش بگم بیاد بالا شام؟ اخه دیروزم هرچی اصرار کردم نموند شام گفت میرم پایین جاریت گناه داره  😒 حالا خودمم باردارما😒

خدایا گاهی نگاهی...


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خب بگو بیاد چ عیبی داره

روزی که دختردار بشمبه دخترم میگم منتظر نباش کسی خوشبختت کنه،خودت برو دنبال خوشبختی...بهش میگم دخترم تو قراره روزی مستقل بشی...من نمیخوام بهش بگم که آخرین مرحله موفقیت یک دختر توو مملکتمونعروس شدنو خونه بخت رفتنه!!!نمیخوام دم به دیقه تو گوشش بخونمقراره روزی مادر بشی...بهش میگم عروسکم تو قراره انسان موفقی بشی و تو این راه نیازی نداری که عروس بشی،احتیاجی نداری مردی با اسبی سفید و این چرت و پرتا بیاد دنبالت!مشکل ما اینه که تو گوش بچه هامون از کودکی هی میخونیم؛هی تکرار میکنیم که نهایتا یکی میاد میگیرتت!«باور کنید موفقیت یک بانو در گرویعروس شدن و مادر
2720

حالا شما یه تعارف بزن اومد اومد نیومدم نیاد. فقط یه با بگو گفت نه بگو هرجور راحتید

خدایا رضایم به رضای توخودت کاری کن که میدونی به صلاحمه و عزیزانم خوش حال میشن. 
2714

زندگی خودمو میکنم و محض احتیاط غذامو بیشتر درست میکنم اومد پذیرایی ام کامل باشه

دیگه هم اصرارش نمیکنم

خواست بیاد نخواست نیاد

باقیش میسپرم ب شوهرم

فقط آماده میمونم برای پذیرایی معقول

تو به مادر شوهرت بگو هر وقت  خواستی بیا .خونه خودته . اگه اهل حرف دراوردن و ...نیست  خودش ...

ن خدایی اهل این چیزا نیس منم سختمه درد لگن وحشتناک دارم امیدوارم درک کنن

خدایا گاهی نگاهی...

اگر واقعا شما شرایطش داری و دوست دارید کنار هم شام بخورید،امشب شام درست کن ببر پایین

هم احترام گذاشتی برای مادر شوهرت،هم همه میفهمم که چه جاری مهربونی هستی،هم ثواب داره،جاریت تو رخت خواب

💖 من شاهکار خلقت خداوند هستم و لیاقت بهترین ها رو دارم 💖😍💖 خداوندا بی نهایت سپاسگزارم💖
شوهرم میگه مامانم ک غریبه نیس هرموقع خواست بیاد قدمش رو چشم دیگ دعوت نمیخاد خودشم ک گفته بهت قراره ا ...

منو جاریم با هم باردار شدیم من هیچ مشکل خاصی نداشتم ولی اون چند روز یکبار بیمارستان بود مادر شوهرم براش غذا میپخت و میفرستاد بعضی وقتا هم من غذایه خاصی درست میکردم بهش میدادم اونم استراحت مطلق بود، شوهرت درست میگه ولی سر بهش بزن تا اونجاست

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز