دیشب با تور ساعت دو با دوستام حرکت کرده بودیم برای آبشار شیوند بعد 5ساعت رسیدیم خلاصه تا امشب ک حرکت کردیم برگشتیم
و چون آجی زن داداشم هم باهام بود وخونشون نزدیکتر بودو خسته بودم خونشون موندم مامانم زنگ زد و با لحن عصبی گف کجایی دو روزه چرا نیومدی در صورتی ک هم میدونس کجام گفتم میخوای ای وقت شب با تاکسی بیام بعدشم گوشی قط کردم خیلی عصبیم کل خوشی های امروز بخاطر رفتار مامانم زهرم شد از جهت دیگ دوتا از دوستام برای تور مامانشون همراهشون بود و میدیدم چقدر ب دوستام اهمیت میدن من دلم گرف مامانم خیلی مغروره و طرز فکرش هم قدیمی هست