اومدیم شهرستان
از صبح شوهرم معده درد داشت و خونه باباش بود
منم خونه بابای خودم بودم ؛فکر نمیکردم دردش شدید باشه برای همین زنگی نزدم
ظهر که رفتم خونه پدرشوهرم؛دیدم حالش خیلی بده و بهش دارو دادم و مراقبت کردم تا غروب
دیگه بعدش اومدم خونه بابای خودم اما اون همچنان درد داشت و...
با قهر و غیض جواب خدافظیم رو داد
الانم که زنگ زدم گوشیش رو خاموش کرده؛میگه بهم زنگ نزن تا خودم بهت بزنگم
نمیدونم چش شده آخه