2737
2734
فکرشو با چیزای دیگه مشغول کنه ... کلاس بره

عکسای خانوادگی قبل از تولد پسرش رو ببینه

هر وقت پسرش یادش اومد ذهنشو به سمت دیگه ببره

به دخترش برسه باهاش بازی کنه

من فقط 4 ماهه که جگر گوشه مو از دست دادم حالم خیلیییییییییی بده ولی سعی می کنم خودمو کنترل کنم و کنار بیام!

سر خاکش میرم آروم تر میشم

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دلم بشویی غم های روزگاران
آها .. ببین این که بدونه تنها نیست و آدمای زیادی مثل اون هستن و همچنان دارن زندگی می کنن کمکش می کنه . مثالهی این چنینی براش پیدا کن
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دلم بشویی غم های روزگاران

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

عزیزم پسرش رو چجوری از دست داده؟ البته داغ فرزند سخته به هر شکلی هم که باشه فرقی نمیکنه ولی اگه پسرش بیمار بوده و بعدش فوت کرده میتونی بهش بگی از درد دنیا راحت شده و اگه بود بیشتر عذاب میکشید ولی اگه اتفاق و حادثه بوده که نمیدونم چی بگم واقعا سخته توی یه لحظه عزیزت رو از دست بدی
خدایا بچه هام رو به خودت میسپرم به خوده خوده خودت
نی نی جون بهش بگو اون دنیا جای بهتری برای همه ی آدم هاست.....

من دخترعمم هم سن من بود هشت سالش بود که فوت کرد دوست خیلی خوب من بود منم هشت سالم بود شوهرعمم از غصه موهاش سفید شد عمم چه قدر شکسته شد یه پسر 5 ساله هم داشتن
عمم بعد سه سال یه دختر اورد که الان سوم راهنمایی هست
 before i die i want to be happy and make others happy
2731
ممنونتوم هستم دوستان





سارا این کتابی که گفتی برای من میتونی بخری و برام پست کنی پیش پیش پولت رو هم میدم ..............میتونم عضو کتابخونه هم بکنمش هر از گاهی بچشو بسپرم جایی که پسرم رو میخوام بزارک و با خوردم ببرمش کتابخونه





ترنم اره فرق میکنه .........ولی هر حرفی رو نیاید بزنی ...............مثلا یکی قطع نخاع شده بعد برگردی پیشش بگی بابا خوبه سرطان نگرفتی

بعضی وقها ادم با یه سرما خوردگی احساس نا امیدی میکنه من اصلا موافق این نیستم که وقتی ادم براش یه مریضی یا مصیبت یا یه حادثه ای پیش می یاد به طرف بگی عزیزم بد تر تو هم هست .............خب این بیچاره انقدر داغون هست و خودش هم میدنه بد تز از خودش هست حالا ما هی بیایم پیشش اتفاقهایی بدتری که افتاده تعریف کنیم که چی بشه بشینه غصه ی اونا هم بخوره



تو همین قضیه که این خانم برای من داشت سرگذشتش رو تعریف میکرد یه خانمه دیگخ هی داشت چیز هایی که از این ور اونور شنیده بود تعریف میکرد .یکی اوفتاده تو دیگ شیر .یکی به خاطر فلان چی مرده .....یکی دم عروسیش بوده بنده خدا خانمه تا می یومد گریه هاش تموم شده باز می زد زیر گریه .......










**********************سوالم رو یه بار دیگه میپرسم ..خانمایی که داغ دیده هستید چه چیزی ارومتون کرد چه فکری ارومتون کرد ......************
با خودتو چه فکری کردید که اروم تر شدید کدوم حرفای اطرافیان اذیتتون میکرد .کدوم حرفا براتون ارام بخش بود ..............




هنگامی که پدرم رو از دست داده بود همسایه ها میگفتن اخی بیچاره یتیم شد .....متنفرم از این حرف یتیم
یا چهلم بابام بود یکی از خانما تو مجلس یه حرفی گفت کمی خنده دار بود منم با چشم اشک بار لبخند زدم بعد شنیدم زن عموم گفته که من عین خیالم نیس که بابام مرده


ولی دوستم که خودش هم پدر نداشت اومد پیشم بهم گفت هر وقت پدرتو میدیدم حس میکردم پدر خودم هست .....و خیلی دلم شکست بعد باهام گریه کرد که همیشه این یادم مونده و فکر کردم یکی منو کامل درک کرده




برادر زادم بهم توصیه نماز و قران رو کرد و گفت بابات تو رو خیلی دوست داشت اون ناراحت میشه تو گریه کنی هر وقت کریهت گرفت قران بخون که هم خودت اروم شی هم روح بابا شاد شه .که واقعا هم همینطور بود




منم همین سوال وداشتم یکی از بستگانم پسر 25 ساله اش رو بر اثر تصادف تو عید از دست داده خیلی داغونه میدونم الان زوده که بخواد داغ فرزندش وفراموش کنه ولی خیلی دلم میخواد یه جوری کمکش کنم تا بعد یه مدتی بتونه به حالت عادی برگرده حیفه خانمه سنی نداره زود ازدواج کرده فاصله سنیش با پسرش 16 سال بود خیلی با هم دوست وصمیمی بودن یه پسر هم بیشتر نداشت ولی تو همین چند هفته پیر شده کاش اونهایی که داغ برادر وفرزند دیدن میگفتن چی ارومشون میکرد وما چه جوری میتونیم باعث تسلی شون بشیم نه اینکه بدتر عذابشون بدیم
عزیزم اون کتابو یکی به من امانت داده بود بهش برگردوندم .اگرنه براتون می فرستادمش .

ازش انتشارات و نام نویسنده شو می پرسم بهتون می گم . تا جایی که یادمه آخر کتاب نوشته بود اگه کتابای دیگه شونم بخواهیم برامون ارسال می کنن

روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دلم بشویی غم های روزگاران
اینم بگم آدما با هم فرق می کنن .. نمیشه برای همه مصیبت دیده ها یه نسخه پیچید . من به شخصه بعضی از تسلی دادن ها آرومم می کنه ولی خیلیا رو دیدم که اصلا دوست ندارن کسی بهشون تسلی بده
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران تا از دلم بشویی غم های روزگاران
2738
من بچمو تو 6 ماهگی ازدست دادم دارم اب میشم وای به حال این مادر. خدایا حمکت کارت چیه؟ خدایا صبر بده بهمون. خدایا کمکمون کن. خدایا جاشون رو دوباره سبز کن
خدایا! میدانم که میبینی...
به نظر من اصلا سعی نکن با کلام آرومش کنی چون درد اون اونقدر عمیقه که با کلمات آروم نمیشه
فقط میتونی با عملت کمکش کنی یعنی بیشتر باهاش باشی ببریش بیرون و مدام از شیرین کاریهای دخترش حرف بزنی وازش بخوای از شیطنت های دخترش برات بگه یعنی ذهنشونو از پسرش دور کنی تا اینکه بخوای با کلماتت بیشتر اونو یاد عززیش بندازی

کتاب براش ببر با سایت آشناش کن اصلا با هم دوست خانوادگی بشین
اینها همه اسمش زندگی است...دلتنگی ها....دلخوشی ها.....ثانیه ها....دقیقه ها....حتی اگر تعدادشان به دوبرابر رقمی که برایت نوشتم برسد!!!!!
من شش ماهه حامله بودم چهار ماهه پیش دخترم رفت خیلی سوختم.داغ اسمش داغ نیست واقعا سینه ات اتش میگیره.خدا بهش صبر بده.خیلی سخته.من الان یه هدیه دیگه از خدا گرفتم خیلی اروم شدم کمتر از دو هفته است امده تو دلم.یه موقع فکر میکنم این رو دخترم فرستاده.هیچ کس جز خدا و کسی که این مصیبت رو دیده نمیتونه اون خانم رو درک کنه.
فگوش کوچولوی مامان عاشقتم
زهرا منم یه پسر تو ماه 6 حاملگی از دست دادم خدا میدونه اون روز که رفتم تو مطب واسه چکاب قلبش چه ذوقی داشتم وقتی دکتر نتونست صدای قلبشو بشنوه بند دلم پاره شد داغون شدم خیلی بهش وابسته شده بودم اسم هم براش گذاشته بودم هر روز صبح که بیدار میشدم عکس سونو گرافی که کنار دستم بود رو میبوسیدم و بهش سلام میکردم
خیلی طول کشید که کنار اومدم باهاش
ولی الان خوشحالم که تو اون دنیا اولین کسی که میاد استقبالم پسمل کوچولومه همیشه به یادش هستم
خداوندا! پناهم باش و یارم باش... جهان تاریکی محض است میترسم ! کنارم باش!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز