یه تاپیک جذاب و جالب😍😍👍بیاین بگین که اولین بار چه جوری با شوهر هاتون...

000هانا000

مدیر استارتر

عضویت: 1398/06/18

تعداد پست: 5497

آشنا شدین؟ 😍😍😍😉😉👍

که کار به ازدواج و ادامه ی ماجرا کشید؟

کامل تعریف کنیدا... یه جوری که همه دخترای مجرد انررررژی بگیریم 😍😍😍😍💫💫❣️❣️💞

خلاصه اینکه واضح و دقیق با رسم شکل توضیح بدید چه جوری ازدواجتون با شوهرتون رقم خورد؟

اولین بار کی و چه جوری!

مو ب مو بتوضیح.... یک کلمه ای تقلبه😐

لطفا اگر نظر من مخالف عقیده شماست بهم حمله نکنین. ریپلای نکنید.من فقط عقیده شخصی خودم رو مطرح کردم. جای هیچ دعوایی نیست. حوصله بحث باشما و تحمل بد لحنی یه عده تون رو اصلا ندارم. دوستتون دارم اما احترام براتون قائلم پس احترام قائل باشید. یادتون باشه شما با کلامتون فقط دارین سطح فرهنگ و ادب و شعور و تربیت خانوادگی خودتون رو میرسونین. باتشکر از همگی. راستی لایک ممنوع

1398/08/02

00:43

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

شمیم_تو

عضویت: 1397/09/29

تعداد پست: 8281

اینستا

1398/08/02

00:44

4 نفر لایک کرده اند ...

maryam_1996

عضویت: 1398/07/13

تعداد پست: 7810

تو ادارمون مخمو زد ختم ب ازدواج شد🙄

مهرادم شیر پسرم نور چشمانم روزی مردی میشوی جانِ مادر یادت بماند برای مرد شدنت جوانی ام را داده ام ثمره جوانی ام از تو انتظاری ندارم جز اینکه همیشه همینطور مرد باشی یه مرد واقعی💪❤️ مهرانای عزیز تر از جونم دختر قشنگم دلبرکِ زیبا روی مادرعزیزِ لحظه های مادر بهارِ زندگیِ مادر سنگِ صبورِ لحظه هایِ دلتنگی مادر، تو همون معجزه خدا به ما هستی❤️

1398/08/02

00:44

2 نفر لایک کرده اند ...

اپ زیره

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

مادردودونه

عضویت: 1397/10/24

تعداد پست: 4041

همسایه بودیم. اون منو دیده بود یه سال و نیم مرتب تحت نطر داشت من کلا ندیده بودمش هیپ وقت

از یکی از همسایه های دیگه شماره گرفته بود و مادرش زنگ زد

کاملا سنتی

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد *** زندگی درد بزرگیست که درمان دارد

1398/08/02

00:44

2 نفر لایک کرده اند ...

کاملیامشرقی

عضویت: 1397/10/20

تعداد پست: 953

اوهه

من دانشجو بودم شهرشون اونم بعد از چندسال فاصله گرفتن از درس ادامه دادم

رفتم مغازش خرید دیگه .....

خدایا اگر ممکنه مارو با اتفاقای خوب غافلگیر کن... باتشکر

1398/08/02

00:44

2 نفر لایک کرده اند ...

رویای_خیس2

عضویت: 1395/10/08

تعداد پست: 36681

تو صف بربری😖دید و پسندید و الانم بابای بچه هامه

پای مادرتان را ببوسید،آنقدر که به گریه بیفتد.از گریه ی او شماهم به گریه می افتید.آنجاست که کارتان روی غلتک می افتد و درهایی که به روی خود بسته اید را خدا باز میکند.

1398/08/02

00:44

8 نفر لایک کرده اند ...

رویای_پرواز

عضویت: 1398/06/10

تعداد پست: 20466

تلگرام

دوساله.

فعلا دوستیم و فقط بابای من نمیدونه😐😂

Ceeport ❤ متاسفم لطفا منو ببخش مچکرم عاشقتم ❤ceeport 💕سوالی در حیطه ی قانون جذب داشتین بپرسین❤💕

1398/08/02

00:45

5 نفر لایک کرده اند ...

ارساممممممم

عضویت: 1398/04/27

تعداد پست: 2432

پسرداییم بود😁😁😁رسم شکلم نداره

فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....

1398/08/02

00:45

2 نفر لایک کرده اند ...

کایساkaisa

عضویت: 1397/05/09

تعداد پست: 14081

از عمین تریبون اعلام‌می کنم نکنین خواهر نکنین

قربون مجردی😘😘😘

1398/08/02

00:45

3 نفر لایک کرده اند ...

نسرین۳۲۲

عضویت: 1397/12/14

تعداد پست: 42330

پسرعمومه😍

رادینم..پسرمامان هیچوقت فکر نمیکردم یه پسر شیرین مثل تو داشته باشم از وقتی اومدی دنیای مامان قشنگ شد عشق کوچولوی من مرد کوچیک مامان...😍❤نازگلم قلبمی معجزه کوچولوی من دختر قشنگه مامان❤ربان گوشه ی عکست...حق من این نبود عکستو بااون ربان مشکی ببینم داداشی😔😭🖤 پادشاه زندگی من جایی همین نزدیکی ها مشغول تلاش است...کم می خوابد. استراحتش کم است.دستان مردانه اش را که حکمتش را نمیدانم چرا آرامش بی پایان دارد.پادشاه من خسته میشود اما خستگی در میکند از من...آغوشش از جنس خواب است بی هوا هم که بغلش کنی چشمانت بسته میشود از آرامش بی حساب...چه افتخاریست خانمی کردن برای چنین گوهری...چه برکتیست که خستگی اش با من در میشود...به خودم میبالم که از وجود من لذت میبرد... دستانم خالیست. چیزی برای عرضه ندارم. اما تا آخرین شماره های نفس هایم قدر دان توام..قدردانم که پادشاه من بهترین مرد زمین است...لمس قشنگیست واژه خوشبختی و من خوشبخت ترینم با تو❤همین که از عمق وجود میدانم دوستم داری برایم کافیست...

1398/08/02

00:45

2 نفر لایک کرده اند ...