سلام ...ما یه دوستی داریم از ما یک سال زودتر ازدواجکردن ...امروز صبح باهم دیگه ۴ تایی رفتیم کوه حالشون خوب بود واینا وقتی داشتیم برمیگشتیم یهو بحثشون دراومد .سر اینکه مادرشوهرخانومه میخواد بیادخونشون ..خلاصه ما دخالتی نکردیمگفتیم حل میکنن خودشون...(شوهرم با همسر اون خانم همکاره)بعد ما اومدیم خونه امون و ناهار خوردیم و استراحت کردیم ..حدود ساعت ۳ ونیم بود گوشی همسرم زنگ خورد همون دوستش بود که زنگ میزد بعد گفت خانومتو بردار بیا اینجا زن منو ببرید خونتون من کار دستش میدم خونراه میفته ...(اینم بگم اینا اهل لرستان هستن و این شهر اشنایی ندارن بخاطر همین به ما زنگ زدن)بعد ماهم باعجله پوشیدیم و رفتیم خونشون ...اصلا باورم نمیشد اون زوج باکلاس و مودب همیچن چیزی بینشون رخ بده ...تمام میز عسلیا شکسته بود ..بعد خانومه همه تنش کبود بود گوشواره هاش پاره شده بود تو گوشش خونی شده بود ...مرده پیرهنش پاره بود جای ناخونای زنه از گردنش بود تا قفسه سینش ..صورت مرده ام کلا جای چنگ و اینا بود ...بازوهاشم همه جای دندون بود ...بعد واقعا افتصاح بودا بچه ها ...اصلا یه چیزی میگمیه چیزی میشنوید ...از ساعت ۳ و نیم ۴ رفتیمتا الانهی داریمبراشون صحبت میکنیم که بابا کوتاه بیاین اصلا هیچی به هیچی ...اخرش دیگه پاشدیم اومدیم خونه...بعد الان خانومه زنگ زده میگه میخوام فرار کنم پول داری قرض بدی و اینا ....الان نمیدونم واکنشم چی باشه ..میخوامبرم از ترمینال بیادمش خونه امون به نظرتون کار درستیه؟
درمهربانی همچون باران باش که در ترحمش علف هرز و گل سرخ یکی است ...اینجا همه مجازین چه خوب باشن چه بد تا یک ساعت دیگه که تو به روزمرگی هات برسی اونا از یادت میرن ...ادب نشانه شخصیت انسانه پس با انسانی که ادب نداره بحث نکن ...اینجا عده ی زیادی هستن که میگن ما انسان دوستیم ولی به هرچیزی که مطابق میلشون نباشه توهین میکنن...به کسی که تو ۱۷ سالگی ازدواج کرده میگن بدبخت و بیچاره و چون مجبوره داره تظاهر به خوشبختی میکنه ...اینجا آدمها با حرفای قلمبه سلمبه هرچی دلشون میخواد بهم میگن ولی در نهایت مجازین و حقیقی نیستن ...