من نامزد پسر عموم بودم اما خیلی شکاک بود بهمش زدم بابام الان 3ماهه زندگی واسمون نذاشته همشم به مامانم میگه تقصیر تو هست حتی سر کارهم دیگه نذاشت برم،وقتی به پسرعمو گفتم دیگه تمومش کنیم هنوز خانواده ها اطلاع نداشتن تو همین گیرودار خواهر رئیسم اومدو منو واسش خواستگاری کرد منم رفتار و کاراشو در نظر گرفتم و عاشقش شدم الان باهم هستیم اما نمیدونم چجوری بابامو راضی کنم که بیان خواستگاری آخه اگه چیزی بگیم بابام فکر میکنه با اون بودم که پسرعمو رو نخواستم
خب یه مدت دست نگهدار فعلا نگو
با مادرت صحبت کن درد دل کن اما بگه فقط یه خواستگاره و بس نگه که دوسش داری
بزار یکم بگذره هنوز خیلی زوده ی چند وقت بعد مامانتو بنداز جلو چ خوب کردی با ی ادم بد دل شکاک بهم زدی
اره بزار ابا از اسیاب بیفته
مامانت با بابات صحبت کنه اصلا هم نفهمونید یاهم بودید بگید یه جا دیدتت ازت خوشش اومده میخوان بیان خواستگاری.
بابام خیلی خود رای هست همیشه به زور همه کاری انجام میده یه بار که وقتی میرفتم مدرسه مجبورم کرد رشته ای که خودش دوس داره بخونم الانم بخاطر پسر برادرش روزگار واسم نذاشته هر کی هم میبیندش با خودش فکر میکنه که چه مرد خوبی هست خوش به حال خانوادش فقط ظاهر زندگیمون قشنگه،فکر میکنه همین که یکم سرشناس باشه و مردم به به و چه چه کنن کافیه
محکم سر تصمیمت با ایستو کوتاه نیا اصلا و ابدا یک عمر زندگی قراره بکنی اون توروشوهر داد دیگه تموم میشه بخدا بابای من چ میدونه من بدبخت چ میکشم فک میکنه خوشبختم ولی اگه محکم وایمیستادم اینجور نمیشد
نزاره کار کنی ب جهنم بزار ی مدت بگدره با مامانت صحبت کن باهاش حرف بزنه ک اون اقا بیاد خاستگاری اگه واقعا مطمگنی ادم درستیه ب خاطرش بجنگ تسلیم نشو ی عمر زندگیه شوخی بردار نیست من انقدر پشیمونم ک خدا داند
اون آدم که از سر خانواده منم زیاده(البته اینو اینجا میگم) همشون تحصیلکرده و موفق هستن همین خواهرش که با من صحبت کرد متخصص زنان و زایمان هست خودشم که مهندس نفت هست و استاد دانشگاه و صاحب دفتری که توش کار میکردم، کل خانواده منم که بچلونی به زور 4تا دانشگاه رفته توش پیدا میشه😁
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
