شب چهلم بود سر دیگ عموی شوهرم دعوت بودیم. قرار بود تا صبح اونجا باشیم . گذشت و گذشت برادر شوهرم هی از شوهرم میپرسید کی میری خونه شوهرمم میگفت تا صبح هسم.برادر شوهرم ب بهانه سیگار کشیدن رفت و غیب شد ی یک ساعتی خبری ازش نبود.(خونه ما و برادر شوهرم کنار هم دیگس)تا ساعتای2 نصف شب بود شوهرم بهم گفت بریم خونه خستم فردا هم باید سرکار برم.تو مسیر راه بودیم که
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘